۱۳۹۱ تیر ۷, چهارشنبه

جایــــــــــــگاه سنت و احادیث نبـــــــــــوی در قرآن

تقریبا چهار سال است که بطور جدی و رسمی و پژوهشی با مدعیان «فقط قرآن» آشنا شده ام و اولین آشناییم با آنها با وبلاگ "اسلام و قرآن" بود، بعد سایت "رشاد خلیفه" بعد . . . تا اینکه سر از اینجا در آوردم. در این سه سال همیشه فکر می کردم که چقدر  این موضوع بدیهی است و چقدر عقاید این «فقط قرآنیون» نسبت به اطاعت الرسول باطل است و لذا اصلا ارزش قائل نبودم که برای صحبت با آنان در این موضوع وقت بگذارم مگر در حد چند پاراگراف. یادمه که در معنای توحید فقط یکبار سر این موضوع با دوستان نویسنده کل کل و چونه زدم نشون به این نشونه که از ساحل خانم و تارا خانم هم خواستم که مشارکت کنند و کردند ،به همین خاطر نیز از دوستان در معنای توحید خواسته بودم که سر این موضوع ساده ! بحث نکنیم و به مباحث مهم  و اساسی درباره
اما دیشب که با جناب (( مسلم )) مکالمه ای یک ساعته در این رابطه داشتم و حرف های ایشون را شنیدم تابستان سال پیش،حقیقت آنکه هیچ مسلمانی که با قرآن اندکی آشنائی داشته باشد نمیتواند منکر ضرورت توجه به سنت پیامبر مکرم اسلام باشد. به حد کافی آیات دلالت بر این امر وجود دارد . مشکل اصلی اطمینان یافتن از اصالت چیزی است که نقل میشود .معاصرین رسول خدا چنین مشکلی را نداشتند و روزانه از حضرتش درس میگرفتند . مشکل برای تابعین است که از ورای قرنها و ازطریق اقوال سینه به سینه منتقل شده میخواهیم به آن دسترسی پیدا کنیم ، بخشی از سنت آن رسول ، همچون سنت حضرت ابراهیم در مناسک حج ، بصورت مستمر از طریق عملکرد روزانه مسلمانان به عنوان "سنت جامعه = موردتوافق کل امت" به ما رسیده است ، که در آن حرفی نیست . اما مسئله بر سر دهها یا صدها هزار حدیثی است که شیعه و سنی جمع آوری کرده اند، بدون آنکه تصفیه شده باشد و استناد به آنها موجب سردرگمی و اختلاف میان مسلمانان و بدنامی اسلام در جهان شده است . ظریفی میگفت شما هر نظری در مسائل دینی داشته باشید، مطمئنا میتوانید در این دریای روایات تاییدی برای نظریه ( حق یا باطل ) خود پیداکنید !؟
   هرچند به عمر ما وصلت نمیدهد که شاهد مجموعه تصفیه شده ای از احادیث باشیم که همه مسلمانان بر آن اجماع داشته باشند ، اما آرزومندم در آینده نزدیکی این امر به توفیق الهی تحقق یابد، تا آنزمان وظیفه خود میدانم با احتیاط کامل با احادیث برخورد کنم و پس از عبور از فیلتر قرآن آنرا بپذیرم
    در خاتمه باید عرض کنم اصلا تشیع راستین برای اخلاص در توحید و بازگشت به قرآن پدید آمد و میان تشیع علوی با تشیع صفوی فاصله زمین تا آسمان است .درد و رنج ما از بدعت ها و غلیان غلوّی است که ربطی مطلقا به شیعیان موحد ندارد !؟. موفق و موید باشید / مهندس عبدالعلی بازرگان

جایگاه سنت و احادیث نبوی

مقدمه :
آنچه که در این مقاله ارائه می شود دفاع از نقش سراج منیر(ص) و جایگاه حقوقی سنت و احادیث نبوی است که در پاسخ به تندروی های برخی سایت ها در خصوص کم رنگ نمودن مصدریت تجربه های نبوی نگاشته شده است که بسیار عاشقانه و ظاهراً خیرخواهانه به سوی « فقط قرآن » می خوانند و همچون جبرئیل ، بدون تأویل و پیامبر ! ، کلام خدا را عرضه می کنند.
عمده و یا تنها اشکال این سایت ها این است که فرقی بین سنت صحیح و سنت جعلی قائل نیستند و پیامبر را در مقام شارع و معبِّر قبول ندارند .
در یکی از این سایتها تحت عنوان « لیست انحرافات » بالغ بر 100 مورد ذکر شده است که بنده نیز :
ـ چند مورد از آن ها را قبول ندارم زیرا خلاف بیان صریح قرآن ، توحید و رسالت انبیاء هستند مثل : یاری خواستن از مردگان و ...
ـ چند مورد از آن ها را به عنوان حلال ، مستحب ، واجب ، مکروه و حرام قبول دارم زیرا معقول و مفید و یا بد و مضراند مانند مسواک زدن و ... که در احادیث به آن ها توجه شده و جزو اعمال صالح یا فاسد محسوب می شوند و با تزکیه نفس ، پاکیزگی ، اخلاق و تمدن رابطه مستقیم دارند . حال نکته اینجاست که این اعمال صرفاً نه بخاطر اینکه چون فقط پیامبر گفته پس مشروع و دینی هستند ، نه ، بلکه اصولا مهم نیست چه کسی آن ها را توصیه کرده باشد و جنبه دینی و تعبدی آن ها بخاطر مفید و معقول بودن آن هاست ، و از دیدگاه قرآن هر عمل صالحی ، یک امر الهی محسوب می شود یعنی دارای اجر و پاداش اخروی نزد خداوند است .
آنچه که اینجا مطرح و حائز اهمیت است این است که ما [با احتساب خدا به عنوان صاحب اختیار] بدانیم چه کاری خدا پسندانه ، مفید و معقول (حلال) است و چه کاری نیست (حرام) . برای این منظور خداوند در کتاب آسمانی خود جهت هدایت انسان ها بسوی کمال و رشد مطلوب ، به عنوان راهنما ، اهم موارد حلال و حرام را برشمرده است و تخطی از آن ها را عامل اصلی فساد و نابودی و مخالف سرشت و هدف از آفرینش دانسته است و برای تشخیص بقیه ی احکام (باید و نبایدها) در گذر چرخ زمان ، دست انسان ها ( صاحب نظران ) را باز گذاشته است تا با استفاده از مبادی و مبانی دین و مقاصد شریعت ، باید و نبایدها را استنباط و عمل نمایند . با این توضیح که آنچه در قرآن و نیز سنت متفق علیه پیامبر به عنوان شرح آن آمده، ثابت و ماندگار است و سپس خلفای راشدین و اجماع و قیاس و اجتهاد و ... به شرط آنکه در راستا و موازی با آموزه های کتاب آسمانی و شارح آن (ص) باشند ، می توانند به نوبه راهگشا و موجب کسب رضای صاحب اختیار جهانیان در بستر طولانی و پویای زندگی شوند .
حال شدت عذاب و عقاب نافرمانی از دستورات خدا به خاطر این است که آن مواردی که در قرآن ذکر شده اند بسیار حساس ، بنیادی و جزو ضروریات ابتدایی و اولیه ی حیات انسانی هستند و اساس نظام بشری بر آنها استوار است ، لذا تخطی از آن ها ، جرم بزرگ و بسیار ناگوار است .
این وبلاگ ها ، «سنت» و «حدیث» را دو چیز جدا از هم می دانند و «سنت» را هر آنچه می دانند که نسل به نسل و عملی از پیامبر به ما رسیده است و اما احادیث را به طور کلی به رسمیت نشناخته و به اصطلاح برای آن تره هم خورد نمی کنند .
در پاسخ به این اشکال عرض می کنم که با توجه به علم نقد حدیث ( اسماء الرجال ، جرح و تعدیل ، درایت و ... و ... ) جایی در احادیث صحیح برای اکثر مواردی که در لیست انحرافات اشاره شده ، نمی بینیم و متوجه می شویم که خیلی از آن ها دروغ و جزو بدعت ها ، انحرافات و تزویرهای تاریخی می باشند و اینکه چند مورد آنها را در کتب فقهی دیده باشیم دلیل بر این نیست که هیچ سخن راستی از پیامبر ثبت و ضبط نشده باشد همانطور که امکان ندارد تمام صدهزار حدیثی که به پیامبر نسبت داده اند ، از پیامبر باشند .
گفتار ( 1 ) :
بی شک و بی کمترین تردیدی قرآن کریم مصدر دین و شریعت و محکم ترین ادله آن است. اما هرکس که اهل فهم و درک است می داند که قرآن بطور مستقیم به امت داده نشده که آن را خودسرانه و از ظن خود تأویل نماید و هر طور که به ذهنش رسید بر آیات آن عمل کند. بلکه پیش از نزول آن ، خدا شایسته ترین فرد جامعه را برگزید و به جهانیان اعلام نمود در پرتو عمل و شرح وی این کتاب مقدس را دریافت کنند. کلام خدا پر مغز ، مفصل در بخش «شناخت و جهان بینی» ، بدون شرح در بخش «مناسک و شعائر» ، آسان در تبیین و تفهیم و پر از آرایه های ادبی است که چگونگی و نحوه اجرای دستورات مقدس آن ، برعهده فردِ منتخب گذاشته شد تا درس ها و حکمت های عملی کتاب آنگونه که خدا میخواست تأویل شود . قرآن یک متن است که مثل تمام متون دیگر ( در حوزه علوم انسانی ) قابل برداشت و تأویل های گوناگون است ( همانطور که در تفاسیر مختلف می بینیم ) و قرائت صحیح آن در گرو دو چیز است :
1. دستور زبان آن
2. طرز تلقی مخاطب اول آن
بدیهی و واضح است همچنان که متن قرآن حجت است توضیحات و شرح نبوی نیز حجت است و گرنه قرآن برخلاف مدعایش که " تفصیل و تبیان لکل شی" است ، بی پاسخ در جواب بسیاری از مسائل ، بدون توضیح در پاره ای احکام ، ناتمام در جزئیات ، و بطور کلی رها است و همچنین موظف کردن پیامبر به تبیین و آموزش کتاب و حکمت بی معنی می شد و لازم نبود که امری مستقل از نزول و خواندن آیات وحی باشد .
طریق عمل بر دستورات خدا تنها به وسیله متون به امت نرسیده بلکه احکام آن نسل به نسل منتقل شده و این سلسله توارث در تفسیر و  اجرای احکام هر دو جریان داشته است تا مصداق صحیح احکام آن برای مردم روشن شود و البته همه اینها بعد از خواندن قرآن می باشد . یعنی علاوه بر جمع کردن قرآن و خواندن آن ، تفسیر آیات آن با عمل پیامبر متحقق شد.
وعده بیان و تفصیل قران که در آیاتی به آن اشاره شده شامل فهم مطالب قرآنی ، تشریح و عمل بر تعالیم آن نیز می باشد و الا چگونه می شود خداوند وعده بیان و شرح آن را داده باشد در حالی که در خود قرآن ، بسیاری از آیات ، مجمل و بدون شرح هستند !
دلایل مرجعیت حدیث :
1 ) « و هرگز بر هیچ مرده‏اى از آنان نماز مگزار » از این آیه 84 توبه ، معلوم می شود که پیش از نزول این آیه اقامه نماز جنازه مشروع شده بوده و پیامبر بر مردگان نماز جنازه می خواندند. در حالی که در قرآن از هیچ آیه ای معلوم نمی شود که پیش از نزول این آیه ، به رسول اکرم و مسلمانان دستور خواندن نماز جنازه داده شده باشد.
2 ) آیا کسی می تواند فقط از قرآن معلوم کند که دو گروه مذکور در آیه 7 انفال ، چه کسانی بودند و قبلاً در کجای قرآن وعده ای که خداوند متعال یادآور شده ، بیان شده است ؟!
3 ) قرآن کریم در آیه 115 نساء ، « اتباع سبیل مؤمنین » را لازم اعلام نموده است و راه مؤمنین نخستین در حالات و وقایع مختلف که قرآن درباره آن راه حلی نداشت جستجو در حدیث و سنت پیامبر (ص) بود تا اگر در قرآن حکم آن مسئله نیست از طریق سنت حکم آن را معلوم کنند. از جمله :
1. حل مسئله دفن پیامبر (ص) بر مبنای حدیث نبوی
2. حل مسئله جانشینی پیامبر (ص) بر مبنای سنت نبوی
3. زنی که پیش خلیفه اول رفت تا سهمش را از ارث جدش بداند و ایشان بعد از اینکه در قرآن حقی برای وی نیافت از حدیث نبوی دراین باره جویا شد.
و ... و ...
4 ) آیا قطع نظر از روایات و فقط از الفاظ آیه 37 احزاب ، می توان پی به حقیقت جریان برد ؟
5 ) در آیه 108 توبه ، منظور کدام مسجد است؟ و از چه کسانی مدح و ستایش شده است؟
6 ) داستان سه نفری که در آیه 118 توبه ، به آنها اشاره شده چیست؟
7 ) در آیه 40 توبه ، از کجا می شود فهمید پیامبر از کجا اخراج شد؟ رفیق وی چه کسی بود؟ و در کدام غار پناهنده شده بود؟ آیا قطع نظر از روایات این موارد معلوم می شوند؟!
مطابق قرآن کریم ، پیامبر (ص) فقط به عنوان یک پیک پیام رسان نیست بلکه ایشان قاضی ، حاکم و حَکَم ، مطاع الامر ، متبوع ، امام ، هادی ، سراج منیر و شارع نیز هست و این مقام ها و جایگاه ها را خود قرآن برای پیامبر بر شمرده است.
و جالب اینجاست که سوره نساء آیه 83 اشاره به امری می کند که حکم آن در قرآن نیامده و این استنباط پیامبر و اولیاى امر است که لازم الاطاعه قرار می گیرد :
« و لو ردوه الی الرسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم »
« هنگامی که خبری [حاکی] از امنیت یا خطر [در رابطه با دشمنان] بر آنان برسد، [بدون تحقیق] آن را پخش می کنند؛ و اگر آن [خبر] را به رسول و یا متصدیان امور که از خودشان هستند گزارش می کردند، حقیقت آن را افراد آگاه و با تشخیص شان در می یافتند، براستی اگر افزون بخشی و رحمت خدا بر شما نبود، جز تعداد قلیلی، [همه] پیرو شیطان می شدند. »
و البته موارد فراوانی وجود دارد که حکم آنها در قرآن وجود ندارد ولی با رجوع به سخنان پیامبر و سپس صاحب نظران می توان حکم درست آن را دریافت کرد.
اما نکته مهم اینجاست که قرآن در کنار خود یک چیز و فقط یک کس دیگر را به عنوان حجت و معصوم تأیید می کند آن هم با این خطاب که : « فان تنازعتم فی شی، فردوه الی الله و الرسول » و آنوقت در این رجوع، دیگر جایی برای هیچ کس، حتی « اولی الامر » هم نگذاشته است!
و اینگونه قرآن (کلام خدا)، رجوع دادن اختلافات به وی(ص) ، بعد از خدا را لازم و واجب می کند . و این است معنای آیه 59 نساء :
« یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول ، و اولی الامر منکم؛ فان تنازعتم فی شئ فردوه الی الله و الرسول ان کنتم تومنون باالله و الیوم الاخر، ذالک خیر و احسن تأویلا »
گفتار ( 2 ) :
سوال مهم منکرین حدیث :
• اگر لازم بود درک و فهم آیه ای منوط به رجوع به تفسیر آن باشد چرا خداوند آن تفاسیر را بمانند قرآن  ( بى‏تردید ما این قرآن را [به تدریج] نازل کرده‏ایم و قطعا نگهبان آن خواهیم بود ) در منبعی حفاظت شده قرار نداده است ؟
جواب : همچنان که قرآن در زمان پیامبر به صورت یک مصحف جمع آوری نشده بود و دستوری از جانب خدا برای این مهم داده نشده بود و این مهم را امیرالمؤمنین عمر به خلیفة الرسول ابوبکر پیشنهاد داد و این مهم انجام شد به عرض می رسانم که برای جمع آوری احادیث و سنت پیامبر نیز امیرالمؤمنین وقت عمر بن عبدالعزیز پیشنهاد داد و به بهترین نحو این کار را کسانی مثل امام مالک و .... انجام دادند و برای اینکه از صحت و سندیت سنت مطمئن شوند زحمت زیادی کشیدند و تلاش زیادی کردند که به شما توصیه می کنم به کتب تاریخ صدر اسلام و سه قرن اولیه اسلام نگاهی محققانه تر بیاندازید و بدانید که همانند کشف معجزات قرآن ،  نیاز به دقت ، تلاش و جدیت و مطالعه فراوان دارد تا حقیقت بر شما آشکار شود .
و مهم تر اینکه « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون » ( حجر 9 )  : این وعده حفاظت که خداوند هنگام یادآوری فضل و احسان خویش می فرماید ، فهم کامل مطالب قرآنی ، تشریح تعالیم و نحوه عمل بر دستورات آنرا نیز در بر می گیرد. والا حفاظت چنین کتابی که طی سالیان درازی نه مطالب آن کامل فهمیده شود و نه موارد عملی آن مشخص باشد، چه سودی دارد؟! و چنین کتابی که در طاق اجمال بماند چه ارزشی دارد؟!
و اینک ما سوالی را مطرح می کنیم :
• چرا قرآن قشنگ نحوه اجرای اقامه نماز و غیره را بیان نکرده و این در حالی است که به وضو که مقدمه نماز است اشاره کرده است؟
گفتار ( 3 ) :
آیا مهم نیست که ما بدانیم ابراهیم و اسماعیل و محمد چگونه و با چه آداب و جزئیاتی ( که خدا به آنها یاد داده بود ) ، اقامه صلاة و ایتاء زکاة و طواف کعبه و صوم و دیگر مناسک و احکام رب العالمین را انجام می دادند!؟
آیا سوای مسائل دینیمان ، اصولا و هویّتاً ما نباید به عنوان یک ملت مسلمان و دارای الگویی کامل از انسانیت ، از کارنامه درخشان تاریخی صدر اسلام مطلع باشیم و به جامعه ای که تربیت شده قرآن و پیامبرش بود و در آن امنیت ، برابری ، برادری ، عمل صالح ، حقوق بشر و عدالت اجتماعی برای همه در اوج قله های انسانیت و آزادی بود ، افتخار کنیم و بر دین اسلام ببالیم.
اما درباره شیعه و سنی ، این « دو تصویر متضاد » از اسلام، باید تصویر درست تاریخ اسلام و یا لااقل درست تر آن را معلوم کرد و برای این مهم هم می شود از قرآن و قرآئن آن و بعد کتب معتبر و مشهور حدیث (نه علم سیره نگاری بی اسناد و مدارک) کمک جست و پرده از حقایق برداشت چرا که خیلی ها با دروغ های تاریخی منحرف و گمراه شده اند و خیلی ها هم با دانستن واقعیت های تاریخی ایمان راستین خواهند آورد.
اسلام منادی گفتگو ، دعوت ، تعقل ، تفکر ، نشر علم و عدم کتمان آن ، دفع بدی با خوبی ، امتناع از عصبانیت ، ذم تقلید از آبا و اجداد ، آراستگی به اخلاق نیک ، قل هاتو برهانکم ، جادلهم بالتی هی احسن ، احتجاج ، مباهله ، تحدی ، آزادی بیان و .. است.
گفتار ( 4 ) :
همچنانکه محمد آخرین نبی و رسول خدا ، برای جهانیان کتاب خواندنی و مکتوب را آورد، شخصیت و عمل و زندگی قرآنی را نیز برای جامعه بشری به ارمغان آورده است. و بر مبنای کلام خدا و شخصیت و راهنمایی ها و سیره قرآنی محمد ، جامعه جدید اسلامی و حکومت قرآنی پایه گذاری شد که عموما با عنوان « عصر صحابه » (یاران وفادار قرآن و پیامبرش)  تعبیر می شود.
و چنانچه بخواهیم ابزار و وسایل و روش عمل جامعه اسلامی قرن اول را مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهیم دو عنصر تشکیل دهنده آن انقلاب خیره کننده عقلها ، امت وسط ، زندگی جدید و مدینه فاضله به قرار زیر می باشند:
1- قرآن
2- شخصیت ، سیره و راهنمایی های رسول
واقعیت هم همین است که بدون این هر دو عنصر یک جامعه عادل ، سالم و قرآنی که در آن عقاید ، اعمال ، اخلاق ، احساسات ، سلیقه ها ، صله ارحام و ارتباطات همه وجود داشته باشند تشکیل نمی شد.
در زندگی یاران مسلمان رسول خدا ، آنچه در کنار عقاید و اعمال ، از اخلاق اسلامی و احساسات دینی به نظر می رسد، تنها نتیجه تلاوت قرآن نیست بلکه اثر آن زندگی کامل ، اسوه و نمونه ایست که شب و روز در مقابل خود مشاهده می کردند که فقط محدود به قید و بندهای قانونی نیست بلکه در کنار ضابطه و قانون ، تشویق ها و انگیزه های عملی و روح و کیفیت صحیح عمل نیز وجود داشت. در کنار ادای حقوق ، عواطف و مکارم اخلاق و احساسات بشری نیز وجود داشت. آنان در قرآن مجید « اقامه نماز » را دریافته و مفهوم « الذین هم فی صلاتهم خاشعون » (مومنون 2) را نیز درک نموده بودند ولی روش صحیح آن را از پدران خود که نمازشان جز کف زدن و صوت کشیدن چیز دیگری نبود یادنگرفته بودند « انفال 35 » . روش نماز را زمانی متوجه شدند که همراه با محمد نماز را اقامه کردند و رکوع و سجود وی را مشاهده کردند .
قرآن کریم به وضوح ، حسن سلوک با اهل حقوق را تعلیم داده است. ولی کدام معلمین اخلاق هستند که ذهن و فکرشان به آن قله رفیع و بدیع حسن سلوک با والدین و ادای حقوق آنها و رتبه والای شرافت و وفاداری به همسر را که در این دو حدیث بیان شده برسد :
« والاترین مقام نیکی فرزند نسبت به پدر و مادرش این است که پس از وفات والدینش، با دوستان و ارادتمندان پدر و مادر خود، حسن سلوک و محبت داشته باشد. »
« و چه بسیار اتفاق می افتاد که محمد گوسفندی ذبح می کردند و آن را به چند قسمت تقسیم نموده سپس به خانه های دوستان خدیجه می فرستادند »
این یکی دو مثال از بخش معاشرت حدیث و سنت هستند که از آنها معلوم می شود که حدیث و سنت چگونه آدمی را در شعبه های مختلف زندگی راهنمایی می کند و آموزش عملی می دهد و سراسر زندگی رسول خدا گنجینه گران بهایی برای جامعه بشری است.
نماز ، روزه ، زکات و حج را منهای آنچه در حدیث وارد شده در نظر بگیریم می بینیم که دستورات اجمالی قرآن آن ذهنیت ، محیط و زمینه مناسبی که برای حفاظت روح این مناسک ابراهیمی و بدست آوردن نتایج و تأثیرات اخلاقی، روحانی، قلبی و اجتماعی آن لازم است، به وجود نمی آورد.
دین قوانین و مقررات خشک نیست. دین بدون احساسات ، آداب و نمونه های عملی، زنده و پاینده نمی ماند.
ای کاش سایتهایی مثل فقط قرآن و ... تفکیک قائل می شدند که تمام احادیث در تضاد با قرآن نیستند و آنقدر بیرحمانه بر حدیث و سنت سراج منیر (ص) نمی تاختند! و می دانستند که محیط و جامعه ای که یاران باوفای رسول خدا در آن زندگی می کردند، بوسیله احادیث و روایات تا قیامت محفوظ و مصون مانده است. حدیث در حقیقت پنجره ای است که از طریق آن می توان کیفیت نماز ، فضیلت ذکر خدا ، ادب ورود به مسجد، نشستن، قنوت، زندگی خانوادگی ، خانه ، معمولات شبانه و روزانه ، معاشرت با اهل خانه و ... رسول خدا را با چشمهای خود نظاره و تماشا کرد. باقی ماندن تصویر عهد نبوی ، چنان اعجاز و امتیازی برای اسلام است که تاریخ هیچ ملت و مذهبی با آن برابری نمی کند.
و پیروان حدیث هم می فهمیدند که بیانات قرآن ، اولین ملاک و معیار صحت حدیث است و آنقدر بی پروا هر حرفی را به محمد مصطفی نسبت نمی دادند!! وکیل مدافعین حدیث ، باید این امر را درک کنند زیرا می بینیم که در طول تاریخ بخاطر قفل نهادن بر باب تدبر در قرآن ! و رها کردن آن ، خلأ هدایت خدا را ، پیروان مذاهب با وقایع و ملفوظات پیران طریقت و امامان تشیع و احادیث شیطانی پر نمودند. و رفته رفته مذاهب با بدعتها، رسمها و برداشتهای جدید و خرافات مواجه شدند بطوری که تعلیمات اصلی اسلام از بین رفت.
همانگونه که مناسک ابراهیمی از طریق نسلها و در تاریخ و کتاب ها و روایات محمدی محفوظ مانده ، سیره و احادیث رسول خدا نیز در قبال همین حافظه ها ، نوشته ها و محدثین محفوظ مانده و برای هر فرد از نسلهای بعدی و قرنهای آینده به آسانی ممکن است که بوسیله کتب حدیث با محیط و جامعه صدر اسلام ارتباط پیدا کند و در یک لحظه قدم به آن زمان بگذارد.
اطاله مطلب نمی کنم و موضع گیری مسلمانان را در رابطه با حدیث و سنت به 6 موضع تقسیم می کنم و انتخاب موضع صحیح را به تصمیم منصفانه و مدبرانه خود شما می سپارم :
1- همه احادیث که در کتب سیره و تاریخ و احکام آمده [مستند و غیر مستند] از پیامبر است. ( بیسوادها )
2- هر حدیثی که در مذهب ما آمده باشد صحیح است و کاری به احادیث و فقهای دیگر مذاهب نداریم. (مقلدین)
3- هر حدیثی که با عقل و منطق و نظر شخصی مطابق باشد صحیح است و برعکس (معتزله)
4- هیچ حدیثی را قبول نداشته و بر این باور باشیم که قرآن نیاز به شرح ندارد (فقط قرآنیان)
5- بر تحقیقات محدثین درباره صحت مأخذ و علم اصول نقد حدیث، اعتماد کرده و احادیث را به دو دسته صحیح و ضعیف تقسیم کنیم (محدثین)
6- زحمات علمای حدیث را در مورد صحت و سقم احادیث در نظر گرفته و احادیث صحیح پس از عرضه به قرآن، لازم الاجرا بدانیم. (روشنفکران)
شما هر کدام از این موضع ها را در رابطه با حدیث بخواهید در پیش بگیرید باید مواظب باشید که در هر صورت، دین را مجموعه ای از هواها و خواهشات نفسانی نپندارید که مربوط به آرای شیطانی است و هیچ گونه دلیل و برهانی برای آنها از جانب خدا نیست. زیرا خداوند با کلام روشن و محکم و قطعی الدلیل و محفوظ و مصون خود، راه را بر هرگونه انحراف و دیدگاه های متفاوت شخصی ، بسته است.
آنچه که مسلم است این است که روز قیامت پیامبر (ص) نمی آید شفاعت امتش را بکند و بگوید :
خدایا ، امت مرا ببخش! آنها تقصیری ندارند ! آنها نمی دانستند که کدام حدیث ، صحیح بود و کدام نبود ! هر فرقه ای اسماءالرجال و ملاک و معیاری برای سندیت سنت من داشت ، پس آنها را معذور بدان و ببخش !بلکه ما را شکایت می کند ومی گوید :
« وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا » ( فرقان 30 )
ترجمه : « [در صحنه ای از قیامت] رسول [به شکوه] می گوید : " صاحب اختیارا ، قوم من قرآن را کنار نهادند »

۱۳۹۱ تیر ۱, پنجشنبه

نخستین اصل حدیث شناسی

نخستین اصل حدیث شناسی  

     درباره ی « عرضه ی حدیث به قرآن » به عنوان اساسی ترین و مهمترین اصل برای تمییز احادیث پیامبر(ص) از سخنانی جعلی به نام آن حضرت از دو جنبه می توان سخن گفت:

    نخست ، این که پر واضح است که سنّت نبوی ( قول و فعل و تقریر رسول خدا (ص) در امور شرعی ) از هیچ جهتی مطلقاً با قرآن منافات ندارد ، زیرا ؛ سنت پیامبر ، مبیّن و مفسّر قرآن است و امکان ندارد مبیِّن با مبیَّن معارض باشد .

     دیگر این که ، درباره ی اصل مزبور، بزرگانی چون امام طبری و امام فخر رازی ( رحمهما الله تعالی ) احادیثی روایت کرده اند مانند :

     1-  در تفسیر طبری ذیل آیه ی10 از سوره دخان آمده است :

« ... حدثنا ابو کریب قال حدثنا ابوبکر بن عیاش عن عاصم عن زید بن علی انه قال : رسول الله ( صلی الله علیه و سلم ) : انکم سیجیئکم رواهٌ ، فما وافق القرآن فخذوا به و ما کان غیر ذلک فدعوه » .

     یعنی : « ابوکریب بن عیاش او هم از زید ، پسر حضرت علی ، نقل کرده است که ، پیامبر (ص) فرموده است : روایاتی برایتان خواهد آمد پس آن چه را موافق قرآن بود بگیرید در غیر این صورت آن را ردّ نمایید »

 

    2- امام فخر رازی نیز در تفسیرش « مفاتیح الغیب » مشهور به « تفسیر کبیر» ج10 ص 148 چنین آورده است :

« روی عن النبی – صلّی الله علیه و سلّم – انه قال : اذا روی عنی حدیث فاعرضوه علی کتاب الله فان وافقه فاقبلوه و الا ذروه » .

     یعنی : « هرگاه سخنی از من روایت شد آن را با قرآن تطبیق دهید اگر موافق آن بود بپذیرید و الاّ آن را رها نمایید »

     اگر گفته شود ، آن چه را امام طبری و امام فخر رازی  درباره ی عرضه ی حدیث به قرآن نقل کرده اند ، مورد تایید محدثان نیست ، زیـرا ؛ آن ها حدیث مزبور را از جهت سند و متـــن موضــــوع می دانند و برخی از علما از جمله محمد بن علی شوکانی در« ارشاد الفحول» ج1ص97 نوشته است :

« قال عبدالرحمن بن مهدی : الزنادقه و الخوارج و ضعوا حدیث :« ما اتاکم عنی فاعرضوا علی کتاب الله ...»و قد عارض حدیث العرض قوم فقالوا : عرضنا هذا الحدیث الموضوع علی کتاب الله فخالفه لانا وجدنا فی کتاب الله : و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا . »

     یعنی : عبدالرحمن بن مهدی گفته است بی دینان و خوارج این حدیث را جعل کرده اند . دسته ای گفته اند که ما طبق حدیث رفتار کردیم ( آن را به قرآن عرضه کردیم ) و متوجه شدیم که با آن مخالف است . زیرا ؛ در قرآن این آیه را یافتیم که می فرماید : آن چه را پیامبر به شما داد بگیرید و از آن چه نهی کرد ، دست بردارید . (حشر 7 ) »     
                                                                        
     پاسخ این است که : اگر چه بعضی از علما ، حدیث مزبور را نپذیرفته اند و حتی آن را مجعول و ساختگی شمرده اند ، ولی باید گفت که مفاد حدیث کاملاً صحیح و امری متقن است ، زیرا ؛

     اولاً ؛ قرآن کریم خود را « الفرقان » نامیده است  چنان که می فرماید :

«تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً ‏ » (فرقان1)و فرقان مصدر است که در این جا به معنای اسم فاعل به کار رفته است ( و مصدر را به جای اسم فاعل برای مبالغه در معنی به کار می برند) بنابر دلالت این آیه ی کریمه ، قرآن جداکننده ی حق از باطل است ، پس با عـرضه کردن حــدیث بــه آن می توان حدیث صحیح را از حدیث ساختگی تمییز داد و لذا آن چه در حدیث مورد بحث آمده است ، سخن درستی است و به لحاظ معنی ، صحیح و متقن شمرده می شود و اصحاب و تابعین و ائمه ی اربعه و . . . به آن عمل کرده اند .

ثانیاً ؛ کسانی که گمان کرده اند حدیث مزبور با آیه ی شریفه ی « ما اتاکم الرسول ... » مخالف است خطا نموده اند زیرا ؛ سخن حقیقی رسول خدا (ص) با قرآن مخالفت ندارد ، احادیث ساختگی مخالف با قرآن است . به عبارت دیگر حدیث مورد بحث نمی گوید ، سخن قطعی و ثابت از رسول خدا (ص) را با قرآن بسنجید و اگر مخالف بود ، طرد کنید ! بلکه می گوید از راه سنجیدن آن با قرآن به حدیث ثابت و قطعی پی ببرید و حدیث ساختگی را تمییز دهید.

     لازم است بدانیم ، درباره ی تصور انحرافی و صد در صد باطل« تطبیق حدیث قطعی و ثابت با قرآن » که – نعوذ بالله – برتری فهم غیر پیامبر بر پیامبر و تکذیب وی را می رساند – طبق آن چه أئمه ی حدیث روایت کرده اند خود حضرت (ص) از آن نهی کرده و هشدار داده بود که :

«یوشک احدکم ان یکذّبنی و هو متکی علی إریکته یحدث بحدیثی فیقول بیننا و بینکم کتاب الله فما وجد نافیه من حلال إستحللناه و ما وجدنا من حرام حرمناه  . . » 1

     یعنی : « پیدا می شود یکی از شما که مرا تکذیب کند در حالی که بر بالش خود تکیه زده و از سخنان من صحبت می کند . سپس می گوید : بین ما و شما کتاب خداست ، آن چه را در آن حلال یافتیم حلالش میدانیم و آن چه را در آن حرام یافتیم ، حرامش می دانیم » .

     ثالثاً ؛ اشتباه علمایی که حــدیث مزبور را تـکذیب نموده اند از آن جا ناشی شده است که گمان کـرده اند ، حدیث مورد بحث ، احــادیث سنن را نفـــی می کند ، زیرا ؛ جزئیات آن احادیث در قرآن نیامده است ؛ در صورتی که قرآن نسبت به آن جزئیات ، ساکت است نه مخالف و حدیث مزبور مجهولات و روایات ساختگی را که مخالف قرآن باشند نفی می کند و لاغیر .

     رابعاً ؛ همچنان که اشاره شد روش بزرگان صحابه و تابعین نیز همین بوده است که اگر سخنی را از کسی به عنوان حدیث نبوی می شنیدند و آن را با قرآن موافق نمی یافتند مردودش می شمردند برای نمونه :

     1- در« تذکره الحفاظ ذهبی » ج1ص2 آمده است :

     «...انّ الصّدّیق جمع النّاس بعد وفاه نبیهم فقال :انّکم تحدثون عن رسول الله ــ صلّی الله علیه و سلّم ــ احادیث تختلفون فیها و الناس بعدکم اشدّ اختلافأ فلا تحدثوا عن رسول الله شیئأ ممن سألکم فقـولوا بیننا و بینکم کتاب الله فاستحلّوا حلالـه و حرّمـوا حرامــه...»

      یعنی : « مدتی بعد از وفات پیامبر خدا (ص) ابوبکر صدیق (س) مردم را جمع کرد و به ایشان گفت : گاهــی یکـــی از شما حدیثی را نقل می کند و دیگری ضد آن را روایت می کند . از نقل این روایات خود داری نمایید و سخنان ضد و نقیض را به نام حدیث نبوی نقل نکنید و سبب اختلاف میان مسلمانان این عصر و آینده نشوید  . موضع شما درباره ی چنین روایات متضادی این باشد : قرآن میان ما و شمااست . حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بدانید » .

     ملاحظه می شود حضرت ابوبکر صدیق – سلام الله علیه – برای جدا سازی احادیث ثابت و قطعی از روایات جعلی و ساختگی ، قرآن کریم را به عنوان مهمترین میزان معرفی فرموده است .

     2- در « الدّر المنثور» اثر سیوطی ج 6 ص 231 و صحیح مسلم ج 2 قسم 1118 و« شرح مسلم نووی » ج 4 ص 104 آمده است :

« حضرت عمر – سلام الله علیه – وقتی حدیث فاطمه بنت قیس را شنید که  می گفت : رسول خدا (ص) برای او پس از طلاقش ، نفقه و مسکن بر عهده ی شوهرش قرار نداد ، گفت : « لا نترک کتاب الله و سنه نبیّنا لقول امراه لا تدری حفظت أم نسیت ؟ لها السکنی و النفقه قال الله : (لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُیُوتِهِنَّ وَلَا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ) » (طلاق آیه1)

     یعنی« قرآن و سنّتِ پیامبرمان را به خاطر سخن زنی که نمی داند سخنی را از حفظ دارد یا فراموش کرده است ترک نمی کنیم در حالی که طبق فرموده ی خدا ( بعد از طلاق آن ها را از خانه هایشان بیرون نکنید مگر این که مرتکب کار زشت آشکاری شوند ) مسکن و نفقه دارند » .

     3- امام طبری و امام ترمذی و ابو نعیم به طرق متعدد ازحارث أعـور نقـل کرده اند که گفت : « مررت فی المسجد فاذا الناس یخوضون فی الاحادیث فدخلت علی علی(ع) فقلت یا امیر المومنین الا تری ان الناس قد خاضوا فی الاحادیث قال و قد فعلوا ؟ قلت نعم ! قال : اما انی سمعت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم یقول : الا انها ستکون فتنه فقلت ما المخرج منها یا رسول الله ؟ قال : کتاب الله فیه نبا ماکان قبلکم و خبرها مابعدکم و حکم ما بینکم هو الفصل لیس بالهزل من ترکه من جبار قصمه الله و من ابتغی الهدی فی غیره اضله الله و هو حبل الله المتین . . . الی آخر الحدیث ».

 یعنی : به مسجد رفتم دیدم مردم در مورد احادیث ، جــر و بحث می کنند. بر علی (س) وارد شدم .گفتم ای امیر مومنان ! آیا نمی دانی که مردم درباره ی احادیث جرّ و بحث می کنند ، گفت : واقعاً چنین کرده اند ؟ گفتم آری گفت:  اما من از پیامبر شنیدم که فرمود : آگاه باشید که فتنه و آشوب هایی صورت خواهد گرفت . پرسیدم ای پیامبر خدا ،راه بیرون رفتن از آن ها چیست ؟ فرمود: قرآن ! در آن اخبار آن چه پیش از شما رخ داده است و آن چـه پس از شما بوقــوع می پیوندد وجود دارد و درباره ی آن چه میان شما روی می دهد در آن حکمی وجود دارد ، قرآن قاطع است و شوخی بردار نیست ، هر زورگویی که آن را ترک کند خدا وی را شکست می دهد قرآن پیمان محکم خداوند است . . . تا آخرحدیث »

                              (التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول جزء4 ص 7 )

     4- در صحیح بخاری ج 4 رقم 1462 و صحیح مسلم ج2 رقم 641 آمده است که :

     ام المومنین عایشه – سلام الله علیها- این حدیث را « ان المیّت یعذّب ببکاء اهله علیه » یعنی : « مرده به خاطر شیون خانواده اش برای وی مورد عذاب قرار می گیرد » به استناد آیه ی « وَلاَ تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى »(انعام164) یعنی : هیچ کسی بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد ، رد کرده و آن را تصحیح نموده است.

     همچنین در صحیح بخاری جلد 6 ص 176 آمده است که حضرت عایشه (س) به مسروق گفت : « من حدّثک انّ محمّداً – صلّی الله علیه و سلّم – رأی ربه فقد کذّب » ثم قرأت (لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار . . . ) یعنی : هر کس به تو گفته است محمد (ص) پروردگارش را دیده است دروغ گفته است . سپس به آیه ی « چشم ها او را نمی بینند و او چشم ها را می بیند » استناد کرد .

     نا گفته نماند ، امام زرکشی ، اعتراض های حضرت عایشه به احادیثی با استناد به آیات قرآن را در کتابی جمع آوری نموده  است .

   5- امام ابو حنیفه ،  امام طبری و امام فخررازی و دیگر بزرگان اسلام ، مطابق

روش اصحاب کرام عمل کرده اند ، یعنی ؛ نخستین میزان را برای تشخیص احادیث نبوی از روایات جعلی « عرضه ی حدیث به قرآن » دانسته اند . مشهور است ، امام ابو حنیفه – رَحِمَهُ الله – در عمل به روش مزبور بسیار جدی و قاطع بود و یاوه گویی ها وشایعه پراکنی های جـاهلان و عالم نمایانی که می گفتند «امام اعظم به حدیث نبوی اعتقاد ندارد» !وی را از ادامه ی مسیر باز نمی داشت  زیرا ؛ برای آن بزرگوار پاسداری از حرمت و تقدّس دین خدا مهمتر از هر چیزی بود . البته دانشمندان متعهد در زمان های مختلف به سهم خود از امامشـان دفاع کرده اند . برای نمونــه  امام طحاوی در « معانـی الآثــــار » می گوید :

     « هر حدیثی ، با عموم یا ظاهر آیات قرآن مخالف بوده باشد امام ابوحنیفه آن حدیث را کنار گذاشته است تا به قوی ترین دلیل ( قرآن ) عمل کرده باشد زیرا ؛ ثبوت قرآن ، قطعی و یقینی و صدور خبرواحد ؛ ‌ظنّی است . در واقع این عمل امام  (رح) مخالفت با حدیث صحیح نیست ، بلکــه تــرک حدیثی است که از نظر مجتهد دارای اشکال است ... ».

و امّا خود امام ابوحنیفه در کتاب « العالم و المتعلّم »ص33 فرموده است :

     « ... ردّی علی کلِّ رجلٍ یحدث عن النّبیِّ بخلاف القرآن لیس رداً علی النّبیِّ و لا تکذیباً و لکنّه ردّ علی من یحدث عنه بالباطل و التهمه دخلت علیه لیست علی نبیِّ الله و کلّ شیٍ تکلم به النّبیُّ فعلی الرأس و العین قد آمنّا به و شهدنا انه کما قاله ...». 

یعنی : «  ایراد من به هر کسی که حدیث از  پیامبر نقل کند و به خلاف قــرآن باشد ، ایراد به پیغمبر (ص) و تکذیب او نیست بلکه ایرادم متوجه کسی است که به دروغ ، سخنی را به پیغمبر نسبت می دهد  و الا هر چه را که پیامبر (ص) فرموده باشد بر سرو چشم قـرار می دهیم ، به آن ایمان داریم و به ( حقانیتش ) گواهی می دهیم ...». 

     به هر حال ، وقتی اصحاب کرام و تابعین عظام به اصل « عرضه ی حدیث به قرآن» عمل کرده اند به هیچ وجه نمی توان در این واقعیت قطعی و مسلم که پیامبر اکرم ، اصل مزبور را به اصحاب کرام تعلیم داده و درباره ی آن موکداً سفارش فرموده است ؛ ذرّه ای تردید کرد .

     به عبارت دیگر ، می گوییم فرض کنیم روایت « تطبیق حدیث با قرآن » موضوع و ساختگی باشد آیا جز این است که طبق احادیث صحیحین حضرت عمر و حضرت عایشه ( سلام الله علیهما ) عملاً به مفاد حدیث مزبور رفتارکرده اند و جز این است که اصحاب کرام ، این روش را از خود نساخته و بلکه از رسول الله ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) آموخته اند . بنابراین ؛ عرضه ی حدیث به قرآن برای تشخیص روایت جعلی از حدیث نبوی ، اصلی مسلم و صد درصد درست است و نخستین اصل در حدیث شناسی می باشد و تردید در این حقیقت ، تردید در آموزش حکیمانه ی نبوی و صحت عملکرد اصحاب کرام است .

     خلاصه این که ، طبق حدیث متواتر « من کذّب علیّ متعمّداً فلیتبّوء مقعده  من النار : هر کس عمدأ برمن دروغ بندد ، جایگاهش جهنم است .» و نیز طبق آن چه امام احمد و ابن ابی شیبه و امام ترمذی از پیامبر نقل کرده اند :

     « اتّقوا الحدیث عنّی الاّ ما علمتم : از نسبت دادن حدیث به من به پرهیزید  مگر اینکه بدانید ( حتماً سخن من است ) ». پیامبر بزرگــوار اسلام (ص) برای حفظ سنت نبوی هشدار لازم را داد . با این وصف ، هرگز نمی توان باور کرد آن محبوب گرامی ، مردم را به حال خود رها کرده باشد و معیار و روشی اساسی و متقن برای تمییز احادیث قطعی از سخنان جعلی را به مسلمانان آموزش نداده باشد آن هم در شرایطی که منافقین کینه توز، آن دشمنان خطرناک در میان مسلمانان بسر می بردند و جز دروغ و خیانت ، کاری نداشتند و نزد مردم به عنوان مسلمان شناخته می شدند .

      بدون شک رسول الله (ص) حکیمانه ترین و قاطع ترین اصل برای تمییز احادیث نبوی از روایات جعلی را به مسلمانان آموزش داد .اصل مزبور « عرضه ی حدیث به قرآن » هم موافق قرآن کریم است و هم اصحاب کرام به آن عمل کرده اند و معنای آن مورد تایید علمای امت هم هست برای نمونه امام شاطبی در« الموافقات » جلد دوم  ص 16 در این باره می فرماید : «  لابدّ فی کل حدیث ٍ من الموافقه لکــتاب الله کما صرّح به الحدیث المذکور ،‌فمعناه صحیح ، صحّ سنده أولا »

     یعنی : « هر حدیثی باید موافق قرآن باشد چنان که حدیث مذکور به آن تصریح کرده است و معنای آن صحیح است . حال سندش صحیح باشد یا نه » و اعتراض عده ای از علما بر اساس گمان و برداشت نادرستشان به آن وجهی ندارد 

     در پایان لازم است یادآوری و تاکید کنیم که نقد و بررسی حدیث و تطبیق آن با قرآن کریم به عنوان اساسی ترین و مهمترین اصل در حدیث شناسی  تنها کار کسانی است که بعد از سال های متمادی ، تدبّر و تأمّل در آیات قرآن ، فهم و درک عمیق ازاین سرچشمه ی نور و رحمت الهی پیدا کرده باشند وبـــه فرموده ی ابن القیّم الجوزیه در« المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف » ص44. 

 « کسانی که سیره و عملکرد رسول الله (ص) را در حدّ عالی بشناسند حتّی بدون توجه به سند از خود متن حدیث متوجه می شوند که آن عبارت ، سخن پیامبر است یا نه و تشخیص می دهند که چه سخنی را واقعأ می توان به پیامبر نسبت داد و چه سخنی را نه » . 2

      آری چنان افرادی شایستگی و توانایی دارند بعد از بررسی های لازم با اطمینان خاطر حدیثی را به پیامبر(ص) نسبت دهند و صد البته ایمان و تقوا و دلسوزی نسبت به دین خدا حکم می کند کسی که در فهم قرآن تبحّر کافی نداشته باشد و نتواند تطبیق مزبور را انجام دهد از استناد به حدیث خودداری ورزد .
______
1-  صحیح ابو داود ج 4 ص 328 ، صحیح ترمذی ج 2 ص 111 و صحیح ابن ماجه ج 1 ص 5 و . . .
2-- و روشن است که بدون داشتن تخصص لازم در فهم قرآن ، کسی به چنان شناختی درباره ی شخصیت رسول الله ( ص ) نائل نمی آید زیرا؛ به فرموده ی حضرت عائشه – سلام الله علـــیها –  « کان خلقه قرآنأ : خلق و خوی پیامبر قرآن بود » 

حکم ۳سال تبعید به کاکه محمدجمال هبکی

اخبار و اطلاعیه ی مکتب قرآن   

 حکم ۳سال تبعید به کاکه محمدجمال هبکی  


 در ادامه ی سیاست علیه مکتب قرآن ، این بارهیأت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان!طی حکم شماره رأی ۳۴۶۵ به تاریخ ۹۱/۳/۴ کاکه محمدجمال هبکی – از پیروان مکتب قرآن – را به مدت ۳ سال به استان یزد تبعید کرده اند.

 کاکه محمد جمال ، دبیرشیمی شاغل در آموزش وپرورش سقزبا۲۰ سال سابقه ی خدمت می باشد،که درتاریخ ۸۹/۱۲/۱۸ توسط نیروهای اطلاعات سقزجلو درب مدرسه دستگیر، وتا ۹۰/۲/۲۸( ۷۱ روز) در بازداشت به سر برد، که مشروح آن وقایع از طریق همین سایت ( سایت رسمی شورای مدیریت مکتب قرآن) به اطلاع عموم رسیده بود.   
 اهمّ اتهامات کاکه محمدجمال ، با توجه به دفاعیاتش ،بدین شرح است :   
 ۱- ایراد سخنان تحریک آمیز وتفرقه انگیز مذهبی در دبیرستان اندیشه ۱  

 ۲- مزاحمت برای اجرای برنامه های قانونی در دبستان مولوی کُرد ودرخواست مبنی برقطع برنامه های پرورشی بخصوص نیایش [که فرزندش در آنجا مشغول به تحصیل است]  

 ۳- جمع آوری بلیط نمایش برنامه های فرهنگی هنری عید غدیرخم و…  

 ۴- عضویت درجمعیت غیر قانونی وتشکیل جلسات تبلیغی به صورت علنی با نظام مقدس جمهوری اسلامی ومذهب رسمی کشور مخالفت ورزیده و…  

 هیأت با توجه به مراتب فوق وبا عنایت به مادتین ۱۸-۱۷ آئین نامه اجرایی قانون رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان موارد اتهامی را طی نامه ی شماره ۳۹۹۰/۱۲۱۹/ هـ / و۳۹۴۸ / هـ -/۱۶ به صورت واقعی به وی ابلاغ نمود.  

 متهم نیز دفاعیاتش را مکتوب نموده که به طور خلاصه عبارتند از : اینجانب محمدجمال هبکی درتمام بازجوئیها به صراحت اعلام داشته ام :من فردی سنی مذهب هستم که در مسایل دینی پیروآراء ونظرات وبرداشتهای مجتهد مطلق “علامه کاک احمدمفتی زاده “ومکلف به پیروی ازتصمیمات شورای مدیریت مکتب قرآن می دانم، وبنا برتکلیف رهبرم وظیفه بالفعل تمامی پیروان مکتب قرآن تزکیه خود ودعوت وهدایت دیگران است بدون فعالیتهای سیاسی؛ ودر راستای افکار ایشان هر اقدامی را که درست بدانم انجام می دهم، از دوم راهنمایی با افکار ایشان آشنا شده ام وتاکنون نیز هم مسیر ایشان هستم ودرهرجا اعم از مدرسه یا مجالس عمومی و… هرکس در مورد مکتب قرآن و آقای مفتی زاده از من سؤال کرده باشد جوابگو بوده ام…وخود را موظف به تبیین افکار ایشان می دانم وکاری به مسائل جمهوری اسلامی ندارم،ودر مورد بلیط نمایش عید غدیرو…متهم اظهار داشته است در تاریخ ۸۷/۹/۲۴ بلیط هایی برای برگزاری مراسم نمایش لابد در جهت تحکیم وحدت شیعه وسنی !!!حتماً با توجیه احترام به اعتقادات اهل سنت!!! در سطح مدارس ابتدایی وراهنمایی شهر سقز وبا نام ویژه برنامه جشن خانوادگی غدیرخم در میان دانش آموزان توزیع می گردد.بدیهی است که هدف از اجرای چنین مراسمی شست وشوی ذهنی دانش آموزان اهل سنت والقای تفکراتی خلاف اعتقادات خانواده های همین کودکان معصوم است و… من نیز همراه عده ای از خانواده هابه دفتر مدرسه مراجعه کرده ام، وبا توضیح مبانی اعتقادی اهل سنت وتعارض آشکار جریان غدیر خم با این مبانی و اصول مسلم دین وآیات قرآن خواستار آن شدم که: فرزندم را در هیچ فعالیت غیر درسی اعم از نیایش ومراسم های صبحگاهی ونمایش و… شرکت ندهند .  

 با توجه به اقرار صریح مشتکی عنه در برگ دفاعیه که بخشی از آن درشرح گردشکار آمده است اتهام مشارإلیه برای هیأت احراز واین تخلف نیز محرز گردیدوبا امعان نظر ماده ۲۱آئین نامه اجرایی قانون مذکور وآثارسوء تخلف در محیط های اداری وآموزشی بارأفت وعطوفت اسلامی به اتفاق آراء مشارإلیه را به مجازات مندرج درصدرگردش کار[تبعید ۳سال به استان یزد] محکوم می نماید.  

 امضاء کنندگان : شاهرخ شیر علی ، محسن رضایی ، بهروز مهتابی  

 شورای مدیریت مکتب قرآن ، با محکوم کردن این گونه برخوردها با مسلمانان اهل سنت پیرو کاکه احمدمفتی زاده ،ضمن تأکید بر استقامت پیروان ، قضاوت چنین اقداماتی را به انسانهای آزاده می سپارد

 منبع سایت رسمی مکتب قرآن:www.maktabquran1.com