۱۳۹۱ تیر ۱, پنجشنبه

نخستین اصل حدیث شناسی

نخستین اصل حدیث شناسی  

     درباره ی « عرضه ی حدیث به قرآن » به عنوان اساسی ترین و مهمترین اصل برای تمییز احادیث پیامبر(ص) از سخنانی جعلی به نام آن حضرت از دو جنبه می توان سخن گفت:

    نخست ، این که پر واضح است که سنّت نبوی ( قول و فعل و تقریر رسول خدا (ص) در امور شرعی ) از هیچ جهتی مطلقاً با قرآن منافات ندارد ، زیرا ؛ سنت پیامبر ، مبیّن و مفسّر قرآن است و امکان ندارد مبیِّن با مبیَّن معارض باشد .

     دیگر این که ، درباره ی اصل مزبور، بزرگانی چون امام طبری و امام فخر رازی ( رحمهما الله تعالی ) احادیثی روایت کرده اند مانند :

     1-  در تفسیر طبری ذیل آیه ی10 از سوره دخان آمده است :

« ... حدثنا ابو کریب قال حدثنا ابوبکر بن عیاش عن عاصم عن زید بن علی انه قال : رسول الله ( صلی الله علیه و سلم ) : انکم سیجیئکم رواهٌ ، فما وافق القرآن فخذوا به و ما کان غیر ذلک فدعوه » .

     یعنی : « ابوکریب بن عیاش او هم از زید ، پسر حضرت علی ، نقل کرده است که ، پیامبر (ص) فرموده است : روایاتی برایتان خواهد آمد پس آن چه را موافق قرآن بود بگیرید در غیر این صورت آن را ردّ نمایید »

 

    2- امام فخر رازی نیز در تفسیرش « مفاتیح الغیب » مشهور به « تفسیر کبیر» ج10 ص 148 چنین آورده است :

« روی عن النبی – صلّی الله علیه و سلّم – انه قال : اذا روی عنی حدیث فاعرضوه علی کتاب الله فان وافقه فاقبلوه و الا ذروه » .

     یعنی : « هرگاه سخنی از من روایت شد آن را با قرآن تطبیق دهید اگر موافق آن بود بپذیرید و الاّ آن را رها نمایید »

     اگر گفته شود ، آن چه را امام طبری و امام فخر رازی  درباره ی عرضه ی حدیث به قرآن نقل کرده اند ، مورد تایید محدثان نیست ، زیـرا ؛ آن ها حدیث مزبور را از جهت سند و متـــن موضــــوع می دانند و برخی از علما از جمله محمد بن علی شوکانی در« ارشاد الفحول» ج1ص97 نوشته است :

« قال عبدالرحمن بن مهدی : الزنادقه و الخوارج و ضعوا حدیث :« ما اتاکم عنی فاعرضوا علی کتاب الله ...»و قد عارض حدیث العرض قوم فقالوا : عرضنا هذا الحدیث الموضوع علی کتاب الله فخالفه لانا وجدنا فی کتاب الله : و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا . »

     یعنی : عبدالرحمن بن مهدی گفته است بی دینان و خوارج این حدیث را جعل کرده اند . دسته ای گفته اند که ما طبق حدیث رفتار کردیم ( آن را به قرآن عرضه کردیم ) و متوجه شدیم که با آن مخالف است . زیرا ؛ در قرآن این آیه را یافتیم که می فرماید : آن چه را پیامبر به شما داد بگیرید و از آن چه نهی کرد ، دست بردارید . (حشر 7 ) »     
                                                                        
     پاسخ این است که : اگر چه بعضی از علما ، حدیث مزبور را نپذیرفته اند و حتی آن را مجعول و ساختگی شمرده اند ، ولی باید گفت که مفاد حدیث کاملاً صحیح و امری متقن است ، زیرا ؛

     اولاً ؛ قرآن کریم خود را « الفرقان » نامیده است  چنان که می فرماید :

«تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً ‏ » (فرقان1)و فرقان مصدر است که در این جا به معنای اسم فاعل به کار رفته است ( و مصدر را به جای اسم فاعل برای مبالغه در معنی به کار می برند) بنابر دلالت این آیه ی کریمه ، قرآن جداکننده ی حق از باطل است ، پس با عـرضه کردن حــدیث بــه آن می توان حدیث صحیح را از حدیث ساختگی تمییز داد و لذا آن چه در حدیث مورد بحث آمده است ، سخن درستی است و به لحاظ معنی ، صحیح و متقن شمرده می شود و اصحاب و تابعین و ائمه ی اربعه و . . . به آن عمل کرده اند .

ثانیاً ؛ کسانی که گمان کرده اند حدیث مزبور با آیه ی شریفه ی « ما اتاکم الرسول ... » مخالف است خطا نموده اند زیرا ؛ سخن حقیقی رسول خدا (ص) با قرآن مخالفت ندارد ، احادیث ساختگی مخالف با قرآن است . به عبارت دیگر حدیث مورد بحث نمی گوید ، سخن قطعی و ثابت از رسول خدا (ص) را با قرآن بسنجید و اگر مخالف بود ، طرد کنید ! بلکه می گوید از راه سنجیدن آن با قرآن به حدیث ثابت و قطعی پی ببرید و حدیث ساختگی را تمییز دهید.

     لازم است بدانیم ، درباره ی تصور انحرافی و صد در صد باطل« تطبیق حدیث قطعی و ثابت با قرآن » که – نعوذ بالله – برتری فهم غیر پیامبر بر پیامبر و تکذیب وی را می رساند – طبق آن چه أئمه ی حدیث روایت کرده اند خود حضرت (ص) از آن نهی کرده و هشدار داده بود که :

«یوشک احدکم ان یکذّبنی و هو متکی علی إریکته یحدث بحدیثی فیقول بیننا و بینکم کتاب الله فما وجد نافیه من حلال إستحللناه و ما وجدنا من حرام حرمناه  . . » 1

     یعنی : « پیدا می شود یکی از شما که مرا تکذیب کند در حالی که بر بالش خود تکیه زده و از سخنان من صحبت می کند . سپس می گوید : بین ما و شما کتاب خداست ، آن چه را در آن حلال یافتیم حلالش میدانیم و آن چه را در آن حرام یافتیم ، حرامش می دانیم » .

     ثالثاً ؛ اشتباه علمایی که حــدیث مزبور را تـکذیب نموده اند از آن جا ناشی شده است که گمان کـرده اند ، حدیث مورد بحث ، احــادیث سنن را نفـــی می کند ، زیرا ؛ جزئیات آن احادیث در قرآن نیامده است ؛ در صورتی که قرآن نسبت به آن جزئیات ، ساکت است نه مخالف و حدیث مزبور مجهولات و روایات ساختگی را که مخالف قرآن باشند نفی می کند و لاغیر .

     رابعاً ؛ همچنان که اشاره شد روش بزرگان صحابه و تابعین نیز همین بوده است که اگر سخنی را از کسی به عنوان حدیث نبوی می شنیدند و آن را با قرآن موافق نمی یافتند مردودش می شمردند برای نمونه :

     1- در« تذکره الحفاظ ذهبی » ج1ص2 آمده است :

     «...انّ الصّدّیق جمع النّاس بعد وفاه نبیهم فقال :انّکم تحدثون عن رسول الله ــ صلّی الله علیه و سلّم ــ احادیث تختلفون فیها و الناس بعدکم اشدّ اختلافأ فلا تحدثوا عن رسول الله شیئأ ممن سألکم فقـولوا بیننا و بینکم کتاب الله فاستحلّوا حلالـه و حرّمـوا حرامــه...»

      یعنی : « مدتی بعد از وفات پیامبر خدا (ص) ابوبکر صدیق (س) مردم را جمع کرد و به ایشان گفت : گاهــی یکـــی از شما حدیثی را نقل می کند و دیگری ضد آن را روایت می کند . از نقل این روایات خود داری نمایید و سخنان ضد و نقیض را به نام حدیث نبوی نقل نکنید و سبب اختلاف میان مسلمانان این عصر و آینده نشوید  . موضع شما درباره ی چنین روایات متضادی این باشد : قرآن میان ما و شمااست . حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بدانید » .

     ملاحظه می شود حضرت ابوبکر صدیق – سلام الله علیه – برای جدا سازی احادیث ثابت و قطعی از روایات جعلی و ساختگی ، قرآن کریم را به عنوان مهمترین میزان معرفی فرموده است .

     2- در « الدّر المنثور» اثر سیوطی ج 6 ص 231 و صحیح مسلم ج 2 قسم 1118 و« شرح مسلم نووی » ج 4 ص 104 آمده است :

« حضرت عمر – سلام الله علیه – وقتی حدیث فاطمه بنت قیس را شنید که  می گفت : رسول خدا (ص) برای او پس از طلاقش ، نفقه و مسکن بر عهده ی شوهرش قرار نداد ، گفت : « لا نترک کتاب الله و سنه نبیّنا لقول امراه لا تدری حفظت أم نسیت ؟ لها السکنی و النفقه قال الله : (لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُیُوتِهِنَّ وَلَا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ) » (طلاق آیه1)

     یعنی« قرآن و سنّتِ پیامبرمان را به خاطر سخن زنی که نمی داند سخنی را از حفظ دارد یا فراموش کرده است ترک نمی کنیم در حالی که طبق فرموده ی خدا ( بعد از طلاق آن ها را از خانه هایشان بیرون نکنید مگر این که مرتکب کار زشت آشکاری شوند ) مسکن و نفقه دارند » .

     3- امام طبری و امام ترمذی و ابو نعیم به طرق متعدد ازحارث أعـور نقـل کرده اند که گفت : « مررت فی المسجد فاذا الناس یخوضون فی الاحادیث فدخلت علی علی(ع) فقلت یا امیر المومنین الا تری ان الناس قد خاضوا فی الاحادیث قال و قد فعلوا ؟ قلت نعم ! قال : اما انی سمعت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم یقول : الا انها ستکون فتنه فقلت ما المخرج منها یا رسول الله ؟ قال : کتاب الله فیه نبا ماکان قبلکم و خبرها مابعدکم و حکم ما بینکم هو الفصل لیس بالهزل من ترکه من جبار قصمه الله و من ابتغی الهدی فی غیره اضله الله و هو حبل الله المتین . . . الی آخر الحدیث ».

 یعنی : به مسجد رفتم دیدم مردم در مورد احادیث ، جــر و بحث می کنند. بر علی (س) وارد شدم .گفتم ای امیر مومنان ! آیا نمی دانی که مردم درباره ی احادیث جرّ و بحث می کنند ، گفت : واقعاً چنین کرده اند ؟ گفتم آری گفت:  اما من از پیامبر شنیدم که فرمود : آگاه باشید که فتنه و آشوب هایی صورت خواهد گرفت . پرسیدم ای پیامبر خدا ،راه بیرون رفتن از آن ها چیست ؟ فرمود: قرآن ! در آن اخبار آن چه پیش از شما رخ داده است و آن چـه پس از شما بوقــوع می پیوندد وجود دارد و درباره ی آن چه میان شما روی می دهد در آن حکمی وجود دارد ، قرآن قاطع است و شوخی بردار نیست ، هر زورگویی که آن را ترک کند خدا وی را شکست می دهد قرآن پیمان محکم خداوند است . . . تا آخرحدیث »

                              (التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول جزء4 ص 7 )

     4- در صحیح بخاری ج 4 رقم 1462 و صحیح مسلم ج2 رقم 641 آمده است که :

     ام المومنین عایشه – سلام الله علیها- این حدیث را « ان المیّت یعذّب ببکاء اهله علیه » یعنی : « مرده به خاطر شیون خانواده اش برای وی مورد عذاب قرار می گیرد » به استناد آیه ی « وَلاَ تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى »(انعام164) یعنی : هیچ کسی بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد ، رد کرده و آن را تصحیح نموده است.

     همچنین در صحیح بخاری جلد 6 ص 176 آمده است که حضرت عایشه (س) به مسروق گفت : « من حدّثک انّ محمّداً – صلّی الله علیه و سلّم – رأی ربه فقد کذّب » ثم قرأت (لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار . . . ) یعنی : هر کس به تو گفته است محمد (ص) پروردگارش را دیده است دروغ گفته است . سپس به آیه ی « چشم ها او را نمی بینند و او چشم ها را می بیند » استناد کرد .

     نا گفته نماند ، امام زرکشی ، اعتراض های حضرت عایشه به احادیثی با استناد به آیات قرآن را در کتابی جمع آوری نموده  است .

   5- امام ابو حنیفه ،  امام طبری و امام فخررازی و دیگر بزرگان اسلام ، مطابق

روش اصحاب کرام عمل کرده اند ، یعنی ؛ نخستین میزان را برای تشخیص احادیث نبوی از روایات جعلی « عرضه ی حدیث به قرآن » دانسته اند . مشهور است ، امام ابو حنیفه – رَحِمَهُ الله – در عمل به روش مزبور بسیار جدی و قاطع بود و یاوه گویی ها وشایعه پراکنی های جـاهلان و عالم نمایانی که می گفتند «امام اعظم به حدیث نبوی اعتقاد ندارد» !وی را از ادامه ی مسیر باز نمی داشت  زیرا ؛ برای آن بزرگوار پاسداری از حرمت و تقدّس دین خدا مهمتر از هر چیزی بود . البته دانشمندان متعهد در زمان های مختلف به سهم خود از امامشـان دفاع کرده اند . برای نمونــه  امام طحاوی در « معانـی الآثــــار » می گوید :

     « هر حدیثی ، با عموم یا ظاهر آیات قرآن مخالف بوده باشد امام ابوحنیفه آن حدیث را کنار گذاشته است تا به قوی ترین دلیل ( قرآن ) عمل کرده باشد زیرا ؛ ثبوت قرآن ، قطعی و یقینی و صدور خبرواحد ؛ ‌ظنّی است . در واقع این عمل امام  (رح) مخالفت با حدیث صحیح نیست ، بلکــه تــرک حدیثی است که از نظر مجتهد دارای اشکال است ... ».

و امّا خود امام ابوحنیفه در کتاب « العالم و المتعلّم »ص33 فرموده است :

     « ... ردّی علی کلِّ رجلٍ یحدث عن النّبیِّ بخلاف القرآن لیس رداً علی النّبیِّ و لا تکذیباً و لکنّه ردّ علی من یحدث عنه بالباطل و التهمه دخلت علیه لیست علی نبیِّ الله و کلّ شیٍ تکلم به النّبیُّ فعلی الرأس و العین قد آمنّا به و شهدنا انه کما قاله ...». 

یعنی : «  ایراد من به هر کسی که حدیث از  پیامبر نقل کند و به خلاف قــرآن باشد ، ایراد به پیغمبر (ص) و تکذیب او نیست بلکه ایرادم متوجه کسی است که به دروغ ، سخنی را به پیغمبر نسبت می دهد  و الا هر چه را که پیامبر (ص) فرموده باشد بر سرو چشم قـرار می دهیم ، به آن ایمان داریم و به ( حقانیتش ) گواهی می دهیم ...». 

     به هر حال ، وقتی اصحاب کرام و تابعین عظام به اصل « عرضه ی حدیث به قرآن» عمل کرده اند به هیچ وجه نمی توان در این واقعیت قطعی و مسلم که پیامبر اکرم ، اصل مزبور را به اصحاب کرام تعلیم داده و درباره ی آن موکداً سفارش فرموده است ؛ ذرّه ای تردید کرد .

     به عبارت دیگر ، می گوییم فرض کنیم روایت « تطبیق حدیث با قرآن » موضوع و ساختگی باشد آیا جز این است که طبق احادیث صحیحین حضرت عمر و حضرت عایشه ( سلام الله علیهما ) عملاً به مفاد حدیث مزبور رفتارکرده اند و جز این است که اصحاب کرام ، این روش را از خود نساخته و بلکه از رسول الله ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) آموخته اند . بنابراین ؛ عرضه ی حدیث به قرآن برای تشخیص روایت جعلی از حدیث نبوی ، اصلی مسلم و صد درصد درست است و نخستین اصل در حدیث شناسی می باشد و تردید در این حقیقت ، تردید در آموزش حکیمانه ی نبوی و صحت عملکرد اصحاب کرام است .

     خلاصه این که ، طبق حدیث متواتر « من کذّب علیّ متعمّداً فلیتبّوء مقعده  من النار : هر کس عمدأ برمن دروغ بندد ، جایگاهش جهنم است .» و نیز طبق آن چه امام احمد و ابن ابی شیبه و امام ترمذی از پیامبر نقل کرده اند :

     « اتّقوا الحدیث عنّی الاّ ما علمتم : از نسبت دادن حدیث به من به پرهیزید  مگر اینکه بدانید ( حتماً سخن من است ) ». پیامبر بزرگــوار اسلام (ص) برای حفظ سنت نبوی هشدار لازم را داد . با این وصف ، هرگز نمی توان باور کرد آن محبوب گرامی ، مردم را به حال خود رها کرده باشد و معیار و روشی اساسی و متقن برای تمییز احادیث قطعی از سخنان جعلی را به مسلمانان آموزش نداده باشد آن هم در شرایطی که منافقین کینه توز، آن دشمنان خطرناک در میان مسلمانان بسر می بردند و جز دروغ و خیانت ، کاری نداشتند و نزد مردم به عنوان مسلمان شناخته می شدند .

      بدون شک رسول الله (ص) حکیمانه ترین و قاطع ترین اصل برای تمییز احادیث نبوی از روایات جعلی را به مسلمانان آموزش داد .اصل مزبور « عرضه ی حدیث به قرآن » هم موافق قرآن کریم است و هم اصحاب کرام به آن عمل کرده اند و معنای آن مورد تایید علمای امت هم هست برای نمونه امام شاطبی در« الموافقات » جلد دوم  ص 16 در این باره می فرماید : «  لابدّ فی کل حدیث ٍ من الموافقه لکــتاب الله کما صرّح به الحدیث المذکور ،‌فمعناه صحیح ، صحّ سنده أولا »

     یعنی : « هر حدیثی باید موافق قرآن باشد چنان که حدیث مذکور به آن تصریح کرده است و معنای آن صحیح است . حال سندش صحیح باشد یا نه » و اعتراض عده ای از علما بر اساس گمان و برداشت نادرستشان به آن وجهی ندارد 

     در پایان لازم است یادآوری و تاکید کنیم که نقد و بررسی حدیث و تطبیق آن با قرآن کریم به عنوان اساسی ترین و مهمترین اصل در حدیث شناسی  تنها کار کسانی است که بعد از سال های متمادی ، تدبّر و تأمّل در آیات قرآن ، فهم و درک عمیق ازاین سرچشمه ی نور و رحمت الهی پیدا کرده باشند وبـــه فرموده ی ابن القیّم الجوزیه در« المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف » ص44. 

 « کسانی که سیره و عملکرد رسول الله (ص) را در حدّ عالی بشناسند حتّی بدون توجه به سند از خود متن حدیث متوجه می شوند که آن عبارت ، سخن پیامبر است یا نه و تشخیص می دهند که چه سخنی را واقعأ می توان به پیامبر نسبت داد و چه سخنی را نه » . 2

      آری چنان افرادی شایستگی و توانایی دارند بعد از بررسی های لازم با اطمینان خاطر حدیثی را به پیامبر(ص) نسبت دهند و صد البته ایمان و تقوا و دلسوزی نسبت به دین خدا حکم می کند کسی که در فهم قرآن تبحّر کافی نداشته باشد و نتواند تطبیق مزبور را انجام دهد از استناد به حدیث خودداری ورزد .
______
1-  صحیح ابو داود ج 4 ص 328 ، صحیح ترمذی ج 2 ص 111 و صحیح ابن ماجه ج 1 ص 5 و . . .
2-- و روشن است که بدون داشتن تخصص لازم در فهم قرآن ، کسی به چنان شناختی درباره ی شخصیت رسول الله ( ص ) نائل نمی آید زیرا؛ به فرموده ی حضرت عائشه – سلام الله علـــیها –  « کان خلقه قرآنأ : خلق و خوی پیامبر قرآن بود » 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

و الهکم اله واحد، لا اله الا هو الرحمان الرحیم