۱۳۹۰ فروردین ۱۱, پنجشنبه

بندگی پیامبران بندگی انسان موحداست.بیاموزیم چگونه بنده ایی باشیم


بنام هستی دهندۀ دلهای عاشق
خداوندم راسپاس می گویم که رحمتش عالمگیراست.اگربه آیات الهی توجه کنیم متوجه اصل مهمی می شویم وآن اینکه پیامبران مطیع رب العالمین بودندوغیرازاورانمی خواندند.پیامبران غیرازرسالت کلام خداحقی برای خودقایل نبودند،نه حق شفاعت ونه برتری نسبت به هم.ومابودیم که درطبقات مختلف برای آنان برتری جستیم وگاهی فراتررفتیم وکنارخداوندعظیم نشاندیم آنها را.اگرنه به راستی که قرآن برای مسلمان کافی است.نه نیازی به سنت است ونه نیازی به امامت که قرآن خودامام وراهبرجامعه تسلیم شده دربرابرعظمت الهی است.خدایی که مهربان است وعادل ورحیم است ورحمان.پرستش تنها وتنها ازآن اواست که بندگیش مایه رشدونموبشری است.


سوره هود11:45وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ

وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ


نوح خداوندش را صدا زد و گفت خداوندا، پسرم از خانواده من است و وعده تو حق است و تو بهترين حكم كننده‌ای.


11:47 سوره هود....قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي


وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ


نوح گفت من از اينكه چيزی را كه نميدانم از تو بخواهم بتو پناه ميبرم.اگر مرا نيامرزی


و بمن رحم نكنی از زيانكاران خواهم بود.



23 سوره مومنون....قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ


نوح گفت خداوندا، مرا در مقابل انکار آنها ياری کن.


23:29 سوره مومنون.وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِي مُنزَلًا مُّبَارَكًا وَأَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ


و بگو خدايا مرا در جای پر برکتی پائين بياور. تو بهترين فرود آورنده ای


دعاهای ابراهیم (سلام خدابراو)


2:126 سوره بقره..وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هََذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ


آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ


الْمَصِيرُ


"و وقتی را يادآوری كن كه ابراهيم گفت خداوندا،


اين سرزمين را امن ساز و هر كس از مردم آن را كه به خدا و روز آخرت ايمان


آورد از محصولات آن بهره ‌مند ساز.


خدا گفت كسی كه كافر شود مدت كمی او را بهره ‌مند ميسازم بعد او را در آتش جهنم


بيچاره ميكنم. جهنم بد جايی است.


2:128 سوره بقره...رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا


وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ


"خداوندا، ما دو نفر را تسليم خود ساز و از نسل ما امتی بوجود آور كه تسليم تو باشند


و آداب عبادتمان را به ما نشان بده و توبه ما را بپذير چون تو توبه ‌پذير مهربان هستی


14:35 سوره ابراهيم...وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ


و شما را بعد از نابودی آنان در زمين سكونت ميدهيم.اينكار برای كسانی است كه از مقام من بترسند و از تهديد من هراس داشته باشند.


14:44 سوره ابراهيم... وَأَنذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُواْ رَبَّنَا أَخِّرْنَا


إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَلَمْ تَكُونُواْ أَقْسَمْتُم مِّن قَبْلُ مَا لَكُم مِّن زَوَالٍ


مردم را از روزی كه عذاب به سراغشان می‌آيد بترسان. ستمكاران ميگويند:خداوندا،


عذاب ما را برای مدت كمی عقب بينداز تا دعوت تو را اجابت و از پيغمبران پيروی


كنيم.آيا قبلا قسم نميخورديد كه شما از بين نميرويد؟


دعاهای موسی (سلام خدابراوباد)


5:25 سوره مائده....قَالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ


الْفَاسِقِينَ


"موسی گفت خداوندا، من فقط اختيار خودم و برادرم را دارم.بين ما و گروهی كه اطاعت نميكنند جدائی بينداز


7:143 سوره اعراف...وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ


قَالَ لَن تَرَانِي وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ


جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ


"وقتی موسی به محل وعده ما آمد و خداوندش با او صحبت كرد موسی گفت خداوندا،


خودت را به من نشان بده تا تو را ببينم.خدا گفت هرگز مرا نمی ‌بينی ولی به كوه نگاه


كن، اگر سر جايش باقی ماند مرا خواهی ديد.


چون خداوندش به كوه تجلی كرد آن را با خاك يكسان كرد و موسی بيهوش افتاد.چون


بهوش آمد گفت خداوندا، تو بالاتر از اين هستی كه ديده شوی.توبه كردم. من اولين


مومن هستم.


7:151 سوره اعراف....قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنتَ أَرْحَمُ


الرَّاحِمِينَ


موسی گفت خداوندا، من و برادرم را بيامرز و ما را مشمول رحمت خود ساز. تو


بهترين رحمت كننده‌ای


10:88 سوره يونس...وَقَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِينَةً وَأَمْوَالًا فِي الْحَيَاةِ


الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُواْ حَتَّى


يَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِيمَ


موسی گفت خداوندا، تو به فرعون و درباريانش در زندگی دنيا زينت و مال داده‌ای تا


مردم را از راه تو منحرف سازند.خداوندا، اموالشان را از بين ببر و دلهايشان را


سخت كن تا ايمان نياورند تا عذاب پر درد را ببينند.


20:25 سوره طه...قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي


موسی گفت خداوندا بمن حوصله بده. و كار مرا آسان نما.


20:34 طه......وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا


وبسیاربیادتوباشم


20:45 سوره طه.....قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى


گفتند خداوندا،ما ميترسيم بر ما پيشدستی يا طغيان كند.


دعای یوسف (سلام خدابراوباد)


12:33 سوره يوسف....قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ


"يوسف گفت خداوندا، من زندان را بيشتر از انجام كاری كه مرا به آن دعوت ميكنند دوست دارم.


اگر نقشه پليد آنها را از من دفع نكنی به اطاعت آنها كشيده ميشوم و از نادانان خواهم بود


12:101 سوره يوسف.... رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ


خداوندا، بمن فرمانروائی دادی و تعبير خواب را بمن ياد دادی.ای آفريننده‌ آسمانها و زمين، تو سرور من در دنيا و آخرت هستی.خداوندا، مرا مسلمان از دنيا ببر و مرا جزو افراد درستكار گردان


دعای زکریا(سلام خدابراوباد)


3:38 سوره آل‌عمران..... هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء


اينجا بود كه زكريا خداوندش را به كمك خواند و گفت خداوندا، از طرف خودت بمن فرزند پاكی عطا كن.چون تو شنونده دعا هستی.


21:89 سوره انبياء.......فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ


و زکريا را ياد کن وقتی که خدايش را صدا زد و گفت خدايا، مرا تنها نگذار.در صورتيکه تو بهترين وارث هستی.


دعای حضرت مریم (سلام خدابراوباد)


3:35 سوره آل‌عمران.....إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ


وقتی را يادآوری كن كه زن عمران گفت خداوندا، من فرزندی كه در شكم دارم نذر خدمت تو كرده‌ام، آن را از من بپذير.چون تو شنوا و دانايی.


دعای عیسی (ع)


5:114 سوره مائده...... قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ


عيسی‌ ابن ‌مريم گفت خداوندا، سفره غذائی از آسمان برای ما نازل كن تا برای اول و آخر ما عيد و نشانه‌ای از تو باشد.و بما روزی بده و تو بهترين روزی دهنده هستی.


دعای حواریون


3:53 سوره آل‌عمران....وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِينَ


خداوندا، ما به آنچه نازل كردی ايمان آورديم و از رسول پيروی كرديم.پس ما را در رديف شاهدان بنويس.



و خدا شنوای دعا و رحمان و رحيم است و رحمتش از همه بيشتر است،


احتياج بکسی ندارد که پيش او واسطه و شفيع شود.


کسی که از رگ گردن به انسان نزديکتر است


و از دل هر کس خبر دارد احتياج به شفيع و واسطه ندارد.

۱۳۹۰ فروردین ۱, دوشنبه

سپاس مطلق شایسته ی آفریننده ی هنر زیبای فصل زیبایی ها

سلام بر دوستان قدیم و جدید.

آمدن بهار ، تجدید حیات زمین این رمز بعث و حشر و نشر و تجلی زیبای آفرینش و نشاط زمین را به شما تبریک می گویم.

شکوفایی گلها در این فصل هنر نقاش عالم را عرضه می دارد و دیدگانی را فرامی خواند که در خواب و رکود غفلت و فراموشی بسر برده بودند 

و هنر زیبای هنرمند حقیقی عالم را نادیده گرفته بودند.

زیبایی گلبرگها مخلوقات شیرین زبانی مانند پرندگان و لطفايى  مانند پروانه ها را همیشه به خود جلب می کرده است و ما زمزمه ی تسبیح پرندگان را در دو وقت طلوع و غروب می شنیدیم و چه بسا خواب غفلت گوش ها را بسته بود!

در این فصل ما هم بمانند پرندگان محبوب و در حال تسبیح و سپاس مجذوب زیبایی آفرینش می شویم.

ولی متاسفانه معدودی از ما انسانها زبان به تسبیح و سپاس آفریننده می گشاییم!
 وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ.سـبأ: 13.
در این روزها تبریک و تهنیت های بسیاری دریافت می داریم که نام و یاد شیرین آفریننده ی اینهمه زیبایی ها کمتر در آن یافت می شود!

ستودنی ست آفریننده ای که اینهمه غفلت و نادانی ها را باز با تابلوی زیبای بهاری پاسخ می گوید.

و ستایش مطلق تنها شایسته ی اوست.

(وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ )

و وعده ی الله تعالی نیز بر این است که :

اگر ستایش و تشکر نمایید بر شما افزونی بخشم.

والحمدلله رب العالمیـــن

۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

آیاوقت آن نرسیده که تسلیم شدنمان براساس ایمان قلبی باشد؟

بسم الله الرحمن الرحیم



ان الحمدلله نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوب الیه و نعوذ بالله من شرور انفسنا و من سیئات اعمالنا، من یهده الله فلا مضل له و من یضلل فلا هادی و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله،


سلام..گاهی ازخودمی پرسم علت سواستفاده ازدین خداومسلمانان برای چیست؟به نظرمن امروزه مسلمانانی که دل درگروه عشق خدادارندبسیارکم هستند..زیرایاطمع بهشت ازخودبی خودشان کرده ویاترس ازجهنم سرگردانشان کرده!بیایم اندکی منصفانه بیاندیشم وراه حل جویم!




از جملة آنچه ما به آن ایمان آورده ایم و به آن معتقد هستیم این است که بشریت بطور عموم و بویژه مسلمانان در گمراهی بزرگی و فسادی فراگیر به سر می‌برند، گمراهی در عقیده و ارزش‌ها، فساد در اخلاق و رفتار، گمراهی در افکار و ذهنیات و فساد در نظام زندگی. افکار و دعوت‌های بسیاری در صدد اصلاح این خرابی‌ها و رهائی از این همه سرگردانی و بدبختی قیام کرده‌اند ولی همة این دعوت‌ها و افکار با یکدیگر در تضاد و اختلافی چشم‌ گیرند، بعضی از آنان اساسی‌ترین روش اصلاحی خود را متوجه امور اخلاق و آداب می‌گردانند.


تمام سعی و تلاش خود را به کار می‌گیرند تا آداب و اخلاق مردم را سامان بخشند و برخی از این دعوت‌ها و افکار محور اصلاح را علم و روشنفکری می‌دانند، و درنشر و اشاعه علم و روشنفکری تلاش می‌کنند، پاره‌ای از دعوت‌ها و افکار عمدة اصلاح خود را در ارتقاء سطح مادی ملت‌ها و مبارزه با فقر و نیاز و بیماری متمرکز می‌کنند همواره برای بر طرف کردن نیاز فقراء و معالجه بیماران و آسیب دیدگان در تکاپو هستند.



و برخی دیگر اساس دعوت خویش را به امور سیاسی معطوف می‌دارند و بر این باورند که اصلاح امور سیاسی لب اصلاح و پایگاه نجات (بشریت) است، و برای رسیدن به این هدف با استعمار و صهیونیزم مبارزه می‌کنند و برای اتحاد ویکپارچه کردن و آزادی سرزمین‌های عربی و اسلامی در تلاش‌اند.


اما به اعتقاد ما سامان بخشیدن به موارد مذکور کاملاً به جا و حق و امری لازم و مهم است ولی ما معتقد هستیم که همة این موارد جزء امور فرعی هستند که از یک اصل سرچشمه می‌گیرند و اساس اصلاح برای همة جوانب زندگی و راه نجات از همة خطرها و تهدیدها، دین و بویژه اسلام است، به نظر ما بازگشتن مسلمانان به دین حق و اسلام صحیح یگانه راه رسیدن به هر خیر و خوبی است و بهترین راه برای رسیدن به هر اصلاح و سامان‌دهی، بازگشت به اسلام راستین است، پس هرگاه مردم به خدای سبحان خوی و به شریعت حق و دین پایدارش، و به همان کیفیت و زیبا و پاکی که بر رسولش فرو فرستاده رجوع نمایند رسیدن به هر هدفی شایسته و آرزویی بزرگ برای آنان (سهل الوصول و قریب الوقوع) می‌گردد.


ولی با کمال تاسف مشاهده می‌کنیم، که آیین با عظمتی همچون اسلام که به منظور رهایی مردم از تاریکی‌ها به سوی روشنایی و شفاء و هدایت بشریت از تمام گمراهی‌ها فرستاده شده، پوشش و زنگاری ضخیم از بدعت‌ها، گمراهی‌ها، خرافه‌ها و انحراف‌ها چهرة زیبای اسلام را زشت و شفافیت آن را تیره و تار گردانیده و تعالیم اسلام را تحریف نموده، تا جایی که نزدیک است دین و شریعت اسلام به چیزی غیر از خود تبدیل شود.


بسیاری از فرائض و سنن دین اسلام ترک و مهجور شده‌اند و مردم بسیاری از بدعت‌ها و منکرها را جایگزین آن کرده‌اند که مسلمانان آن را اسلام می‌دانند حال آنکه به خدا قسم از اسلام نیستند، سنت‌ها را میرانده و بدعت‌ها را زنده کرده‌اند تا جایی که نزد آنان بدعت به سنت و سنت به بدعت تبدیل شده است و لا حول و لا قوه الا بالله.


۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

بسم الله الرحمان ارحیم
وقتی ايمان بياوريم به خدای سبحان اگرته چاهی گرفتارتاريکی شده باشيم اميدحضور اوموجب می شودنجات يابيم.آری اگرايمان رادروجودمان بارورسازيم وبدانيم که غيرازاورا خواندن باطل است و واهی!!بيايم يک صدااورابخوانيم که غيرازاوهيچ است.
الحمدلله الذی أذن لعباده الدعا و جعل من الوسائل إليه الإيمان و التوبة و البکاء و الصلاة علی محمد خاتم الأنبياء و علی آله وأتباعه الأتقياء



سپاس و ستایش ذات مقدّس پروردگار عظیم‌الشأنی را سزا است که با کمال بزرگی و بی‌نیازی و عزّت، درهای لطف و مرحمت ومهربانی و عطوفت خود را بر بندگان خود گشوده و کوچک و بزرگ و صالح و طالح و مطیع و عاصی و مؤمن و کافر را اذن عام و رخصت داده که هر ساعت و دقیقه از شب و روز و گاه و بیگاه و خلوت او را بخوانند و با خودِ او بدون واسطه مکالمه و خطاب نمایند.

در کتاب خود سورة المؤمن آیة 60 فرموده


«مرا بخوانید تا برای شما اجابت کنم».

و در همین آیه دعا وخواندن خود را عبادت شمرده

«هر کس از عبادت من که دعا باشد تکبّر ورزد به زودی داخل دوزخ گردد با کمال خواری».

و دستور داده با حضرتش مناجات و عرض حاجات کنند و حوائج خود را با خود او در میان گذارند. نه امیری گذاشته و نه حاجب و دربانی، نه وزیری گماشته و نه وکیل و معرّفی. هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بخواه. کبر و ناز و حاجب و دربان درین درگاه نیست. هر کس در هر جا که خواهد می‌تواند با جناب او سخن گوید و او بهتر از دل هر کس و از هر زبانی آگاه است. نه مترجم می‌خواهد ونه واسطه و رشوه‌ای؛ و نفرموده مقرّبین مرا بخوانید و یا کسی را واسطه و همراه بیاورید بلکه فرموده ایمان و تقوی و زاری خود را وسیله دانید و اینها را بجوئید نه آنکه اینها را بخوانید. چنانکه در سوره مائده آیة 35 فرموده :«ای مؤمنین از خدا بترسید و به سوی او وسیله‌ای بجوئید».


و نفرموده «ادعوا الوسیلة» وسیله را بخوانید. شبانه‌روز پنج مرتبه از روی وجود و کرم بندگانش را به درگاه خود خوانده تا او را بخوانند و به او تقرّب جویند و با او تجدید عهد بندگی کنند عجب خدای کارساز بنده‌نواز دانای راز بی‌نیازی است. «فشکرا له ثم شکرا له»

۱۳۸۹ اسفند ۱۱, چهارشنبه

اجماع وهم یا حقیقت؟2


حال كمى اين سخنان نظرى را رها كرده و به سراغ صحيحين مى رويم ، و بسوى بعضى از نصوص منسوب به آل البيت ، و در كنار بعضى از روايتها مى ايستيم كه آيا صحيح است يا خير؟ و آيا مى توان برآن از راه هر دوربين منطقى ، به عنوان " منهج الهى " نگريست؟

و اگر جدلاً گفتيم كه أئمه ى اربعه بر مضمون هيچ حديث صحاح  اعتراض نكردند ، آيا مى توان اجماع امتى كه كتاب الله تعالى را مقدس مى شمارد بر اين حديث بخارى تصور كنيم:

صحيح البخاري رقم ( 4595 ) حسب ترقيم العالمية : (( حَدَّثَنَا ....... قَالَ سَأَلْتُ أُبَيَّ بْنَ كَعْبٍ قُلْتُ يَا أَبَا الْمُنْذِرِ إِنَّ أَخَاكَ ابْنَ مَسْعُودٍ يَقُولُ كَذَا وَكَذَا – المقصود بكذا وكذا أنّ المعوذتين ليستا من القرآن – فَقَالَ أُبَيٌّ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لِي قِيلَ لِي فَقُلْتُ قَالَ فَنَحْنُ نَقُولُ كَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ )) و اين حديث باز در صحيح بخارى آمده : .. صحيح البخاري تحت الرقم ( 4594 ) حسب ترقيم العالمية : (( حَدَّثَنَا ....... قَالَ سَأَلْتُ أُبَيَّ بْنَ كَعْبٍ عَنْ الْمُعَوِّذَتَيْنِ فَقَالَ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ قِيلَ لِي فَقُلْتُ فَنَحْنُ نَقُولُ كَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ )) ، و امام احمد در مسندش این حدیث را واضحتر آورده زیر رقم  الرقم ( 20245 ) حسب ترقيم العالمية : (( حَدَّثَنِي ....... قَالَ كَانَ عَبْدُ اللَّهِ يَحُكُّ الْمُعَوِّذَتَيْنِ مِنْ مَصَاحِفِهِ وَيَقُولُ إِنَّهُمَا لَيْسَتَا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى قَالَ الْأَعْمَشُ وَحَدَّثَنَا عَاصِمٌ عَنْ زِرٍّ عَنْ أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ قَالَ سَأَلْنَا عَنْهُمَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَقِيلَ لِي فَقُلْتُ )) ..

و انتخاب ابن مسعود و أبي براى تلبيس حديث به زبان آنان در صحيحين انتخابى  عشوائي نيست براى اينكه اين دو مرد از مردانى بودند كه رسول الله ( ص ) دستور فرموده از آنان اخذ قرآن شود ، در همين صحيحين ، و حديث بعدى را از صحيح بخارى انتخاب مى كنيم : صحيح البخاري ، تحت الرقم ( 4615 ) حسب ترقيم العالمية : (( حَدَّثَنَا ....... سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ خُذُوا الْقُرْآنَ مِنْ أَرْبَعَةٍ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ وَسَالِمٍ وَمُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ وَأُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ )) .. و عبدالله ابن مسعود كه براى تلبيس اين حديث از  زبانش انتخاب شده ، در صحيحين قسم مى خورد كه عالمترين مردم به كتاب الله تعالى ست ، و اين هم حديث: صحيح البخاري تحت الرقم ( 4618 ) يؤكد ذلك : (( حَدَّثَنَا ....... قَالَ عَبْدُ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُهُ مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِلَّا أَنَا أَعْلَمُ أَيْنَ أُنْزِلَتْ وَلَا أُنْزِلَتْ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِلَّا أَنَا أَعْلَمُ فِيمَ أُنْزِلَتْ وَلَوْ أَعْلَمُ أَحَدًا أَعْلَمَ مِنِّي بِكِتَابِ اللَّهِ تُبَلِّغُهُ الْإِبِلُ لَرَكِبْتُ إِلَيْهِ )) ..

بهمين دليل مى بينيم كه شيخ محمى الغزالي اين تلبيس و دروغ به زبان ابن مسعود را در كتابش ( تراثنا الفكري )در صفحه ى  : ( 147 ) يك كلام چنين وصف مى كند : 

[[اين  از روايات سخيف است واقعاً سفاهت زشتيست كه شخصى در اثبات آثارى كه به قرآن ضربه مى زند تلاش كند ، آيا خنده دار نيست كه به ابن مسعود منسوب شود كه او معوذتين را از قرآن كريم انكار كند؟ ... آيا خوش بينى به روايات تافه و بى ارزش به اين حد از پستى رسيده ؟!!! احياناً  چنين به نظرم مى آيد كه اصحاب اسناد آنها را ابتدا جمع كرده و چرک نويسی كه حاوى هر قيل و قالى بوده ، به اين نيت كه بعدها آن اساطير دروغين را محو كنند و سپس قبل از اينكه كارشان را تمام كنند مرده اند!!!! ..و مثالى از اينها در مسند احمد آمده  حديث رقم ( 25112 ) : (( حَدَّثَنَا ....... عَنْ عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَتْ لَقَدْ أُنْزِلَتْ آيَةُ الرَّجْمِ وَرَضَعَاتُ الْكَبِيرِ عَشْرًا فَكَانَتْ فِي وَرَقَةٍ تَحْتَ سَرِيرٍ فِي بَيْتِي فَلَمَّا اشْتَكَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَشَاغَلْنَا بِأَمْرِهِ وَدَخَلَتْ دُوَيْبَةٌ لَنَا فَأَكَلَتْهَا )) ]] ..



چه اجماعی مى توانيم از اين نوع احاديث تصور كنيم؟!!! و مشكل بزرگ اين است كه اشخاصى در صحت اين احاديث دفاع مى كنند ، و هركسى كه بدان شك كند را متهم به كفر و زندقه و خروج از اسلام مى كنند ...

و احاديثى كه در صحاح و غيرش براى تشكيك مسلمين به كتاب الله تعالى وضع شده كم نيست ، دو حديث از آنها مى آوريم:

صحيح البخاري حديث رقم : ( 4563 ) حسب ترقيم العالمية : (( حَدَّثَنَا ....... قَالَ قَدِمَ أَصْحَابُ عَبْدِ اللَّهِ عَلَى أَبِي الدَّرْدَاءِ فَطَلَبَهُمْ فَوَجَدَهُمْ فَقَالَ أَيُّكُمْ يَقْرَأُ عَلَى قِرَاءَةِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ كُلُّنَا قَالَ فَأَيُّكُمْ أَحْفَظُ فَأَشَارُوا إِلَى عَلْقَمَةَ قَالَ كَيْفَ سَمِعْتَهُ يَقْرَأُ وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى قَالَ عَلْقَمَةُ وَالذَّكَرِ وَالْأُنْثَى قَالَ أَشْهَدُ أَنِّي سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقْرَأُ هَكَذَا وَهَؤُلَاءِ يُرِيدُونِي عَلَى أَنْ أَقْرَأَ وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى وَاللَّهِ لَا أُتَابِعُهُمْ )) ..

البخاري حديث رقم ( 4145 ) حسب ترقيم العالمية : (( حَدَّثَنِي ....... سَمِعَ ابْنَ عَبَّاسٍ يَقْرَأُ وَعَلَى الَّذِينَ يُطَوَّقُونَهُ فَلَا يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لَيْسَتْ بِمَنْسُوخَةٍ ....... )) ..

پس چه اجماعى مى توانيم بر رواياتى تصور كنيم كه كلمات را حذف و يا به كتاب الله تعالى اضافه مى كند؟!!..و تلاش تبريرى به اينكه اين  نوع قراءات تفسيريت جز تلاش بر پاشاندن خاكستر در چشمها نيست ، و تلبيسى كه از زبان علقمه در حديث اول شده  ( وَاللَّهِ لا أُتَابِعُهُمْ ) ، و بر زبان ابن عباس در حديث دومى ( لَيْسَتْ بِمَنْسُوخَةٍ ) ، اين تبريرات را از اساسش رد مى كند ..

و حال نگاهی به نص بعدى كه نقل حرفى از كتاب: ( أصول الكافي ) ، طباعة دار الأضواء في بيروت ، الجزء الأوّل ، ص : 231 : [[ عدّة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر ، عن ثعلبة بن ميمون ، عن زرارة قال : سألت أبا جعفر عن قول الله عزّ وجل ( وَكَانَ رَسُولاً نَبِيّاً ) ما الرسول وما النبي ؟ قال : النبيّ الذي يرى في منامه ويسمع الصوت ولا يعاين الملك ، والرسول الذي يسمع الصوت ويرى في المنام ويعاين الملك ، قلت : الإمام ما منزلته ؟ قال : يسمع الصوت ولا يرى ولا يعاين الملك ، ثمّ تلا هذه الآية (( وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِيٍّ ولا محدَّث )) ]] ..

در نتيجه مى بينيم در اين قرائت دو كلمه اضافه شده و آنها  (( ولا محدَّث )) ، و اين مخالفت به صريح قرآن كريم و به حفظ الله تعالى بر آن است ..

..آيا از  ثوابت نيست كه اباسفيان سال فتح مكه اسلام آورد ، و آيا از ثوابت نيست كه رسول الله با ام حبيبة دختر ابي سفيان سال 6 يا 7 هجرى ازدواج كرد ، يعنى قبل از اسلام آوردن أبي سفيان ، پس چگونه ممكن است امت بر صحت اين حديث اجماع كند :

صحيح مسلم تحت الرقم ( 4557 ) حسب ترقيم العالمية ؟ : (( حَدَّثَنِي ....... ابْنُ عَبَّاسٍ قَالَ كَانَ الْمُسْلِمُونَ لَا يَنْظُرُونَ إِلَى أَبِي سُفْيَانَ وَلَا يُقَاعِدُونَهُ فَقَالَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ ثَلَاثٌ أَعْطِنِيهِنَّ قَالَ نَعَمْ قَالَ عِنْدِي أَحْسَنُ الْعَرَبِ وَأَجْمَلُهُ أُمُّ حَبِيبَةَ بِنْتُ أَبِي سُفْيَانَ أُزَوِّجُكَهَا قَالَ نَعَمْ ....... )) .. چگونه ابوسفيان بگويد (نزد من بهترين و زيباترين عرب أم حبيبة بنت أبي سفيان ) در حاليكه نزدش نبوده ، و به رسول الله تقديم ازدواج دخترش نمايد ، درحاليكه او قبل از اين مدتها قبلش همسر رسول الله بوده ؟!!! ، و آيا ممكن است يك عاقل تصور به بطلان ازدواج رسول با ام حبيبة كند تا آمدن أبي سفيان ؟!!!..

و حال به نص بعدى كه از كتاب ( أصول الكافي ) نقل مى كنيم نظرى بياندازيم:

كتاب ( أصول الكافي ) ، الجزء الأوّل ، ص 252 : [[ عليّ بن محمد ومحمد بن الحسن ، عن سهل بن زياد ، عن محمد بن الحسن بن شمّون ، عن عبد الله بن عبد الرحمن الأصمّ ، عن عبد الله بن القاسم ، عن صالح بن سهل الهمداني قال : قال أبو عبد الله عليه السلام في قوله تعالى : (( اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ )) فاطمة عليها السلام ، (( فِيهَا مِصْبَاحٌ )) الحسن ،  (( الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ )) الحسين ، (( الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ )) فاطمة كوكب درّي بين نساء أهل الدنيا ، (( يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ )) إبراهيم عليه السلام ، (( زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ )) لا يهوديّة ولا نصرانية ،  (( يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ )) يكاد العلم ينفجر بها ، (( وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ )) إمام منها بعد إمام ، (( يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ )) يهدي الله للأئمة من يشاء ، ............ ]] ..

و باز نص بعدى را ببينيم كه نقل حرفى از همان كتاب اصول كافيست :

كتاب ( أصول الكافي ) ، الجزء الأوّل ، ص 273 : [[ محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن ابن محبوب ، عن أبي ولاّد قال : سألت أبا عبد الله عليه السلام عن قول الله عزّ وجل : (( الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ )) قال : هم الأئمة عليهم السلام ]] ..

و نص بعدى را هم كه نقل حرفى از همان مرجع سابق است :

 ص 274 : [[ عليّ بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن إبراهيم بن عبد الحميد ، عن موسى بن أكيل النميريّ ، عن العلاء بن سيابة ، عن أبي عبد الله عليه السلام في قوله تعالى : (( إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ )) قال : يهدي إلى الإمام ]] ..

و نص بعدى را هم از مرجع سابق:

ص 336 : [[ الحسين بن محمد ، عن معلّى بن محمد ، عن الحسن بن عليّ الوشّاء ، عن أحمد بن عمر قال : سألت الرضا عليه السلام عن قول الله عزّ وجل : (( إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا )) قال : هم الأئمة من آل محمد ( ص ) وآله أن يؤدّي الإمام الأمانة إلى من بعده ولا يخصّ بها غيره ولا يزويها عنه ]] ..

ما درواقع تلبيس دلالاتى بر نص قرآنى را مشاهده مى كنيم كه ربطى به قرآن كريم و دلالاتش نداشته بلكه ديد تنگ مذهبی را نشان می دهد که تحميل شده و نتيجه اش دورى از مراد الله تعالى در كتابش مى شود

آيا حديث بعدى در صحيح مسلم تحت رقم ( 3435 ) بر اساس ترقيم عالمى حديثى سياسى بى ربط به منهج نيست كه به امر جلادان و فراعنه ى زمانش وضع شده تا به نهج فرعونى  شان رنگ و طبع مقدسى بدهند؟ :   (( و حَدَّثَنِي ....... قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ....... قَالَ يَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ لَا يَهْتَدُونَ بِهُدَايَ وَلَا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ فِي جُثْمَانِ إِنْسٍ قَالَ قُلْتُ كَيْفَ أَصْنَعُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ قَالَ تَسْمَعُ وَتُطِيعُ لِلْأَمِيرِ وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ وَأُخِذَ مَالُكَ فَاسْمَعْ وَأَطِعْ )) ..

آيا نص بعدى كه نقل حرفى از كتاب اصول الكافي يست در غارهاى تعصبات مذهبى رنگ نگرفته و براى على كرم الله وجهه تلبيس نشده ؟ ... كتاب ( أصول الكافي ) ، الجزء الأول ، ص 599 ،. [[ ..... أنّ أمير المؤمنين عليه السلام قال لأبي بكر يوماً : (( وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ )) وأشهدْ [ أنّ ] محمداً ( ص ) مات شهيداً والله ليأتينّك ، فأيقنْ إذا جاءك فإنّ الشيطان غير متخيّل به ، فأخذ علي بيد أبي بكر فأراه النبي ( ص ) وآله فقال له : يا أبا بكر آمن بعلي وبأحد عشر من ولده ، إنّهم مثلي إلاّ النبوّة ، وتب إلى الله ممّا في يدك ، فإنّه لا حقّ لك فيه ، قال : ثمّ ذهب فلم يُر ]] ..

آيا نص بعدى كه نقل حرفيست از كتاب اصول الكافي نصى موضوع ( جعلی ) به امام على كرم الله تعالى وجهه اهانت مى كند : ( أصول الكافي ) الجزء الأوّل ، ص 277: [[ أحمد بن مهران ، عن محمد بن علي ، عن أبي عبد الله الصامت ، عن يحيى بن مساور ، عن أبي جعفر عليه السلام أنّه ذكر هذه الآية : (( فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ )) قال : هو والله عليٌّ بن أبي طالب عليه السلام ]] ..

معلوم است در كتاب الله تعالى كه رسول الله علم غيب ندارد .. (( قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلا تَتَفَكَّرُونَ )) ( الأنعام : 50 ) ، (( قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَلا ضَرّاً إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ )) ( الأعراف : 188 ) ، (( وَلا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ ..... )) ( هود : 31 ) ، (( قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ )) ( الأحقاف : 9 ) ، ومعلوم است از كتاب الله كه رسول الله بزرگان اهل نفاق را از اهل مدينه نمى شناخت  –(( وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ )) ( التوبة : 101 ) ، پس چگونه می توانيم باور كنيم سخنان ساخته و جعلى بر رسول در نصى كه نقل حرفى ست از كتاب اصول الكافي : ( أصول الكافي ) ، الجزء الأوّل ، ص 511 : [[ عليّ بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن الحسن بن سيف ، عن أبيه ، عمّن ذكره عن أبي عبد الله عليه السلام قال : خطب رسول الله ( ص ) وآله الناس ثمّ رفع يده اليمنى قابضاً على كفّه ثمّ قال : أتدرون أيّها الناس ما في كفّي ؟ قالوا : الله ورسوله أعلم ، فقال : فيها أسماء أهل الجنّة وأسماء آبائهم وقبائلهم إلى يوم القيامة ، ثمّ رفع يده الشمال فقال : أيها الناس أتدرون ما في كفّي ؟ قالوا : الله ورسوله أعلم ، فقال : أسماء أهل النار وأسماء آبائهم وقبائلهم إلى يوم القيامة ، ثمّ قال حكم الله وعدل ، حكم الله وعدل ، فريق في الجنة وفريق في السعير ]] ..

و چگونه سخن جعلی در نص بعدی در اصول کافی را باور کنيم ، با نقل حرفى از كتاب : كتاب ( أصول الكافي ) ، الجزء الأول ، ص 319 : [[ عدّة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد ، عن محمد بن سنان ، عن يونس بن يعقوب ، عن الحارث بن المغيرة ، وعدّة من أصحابنا منهم عبد الأعلى وأبو عبيدة وعبد الله بن بشر الخثعمي ، سمعوا أبا عبد الله عليه السلام يقول : إني لأعلم ما في السماوات وما في الأرض ، وأعلم ما في الجنّة وما في النار ، وأعلم ما كان وما يكون ، ثمّ مكث هنيئة فرأى أنّ ذلك كبر على من سمعه منه فقال : علمت ذلك من كتاب الله عزّ وجل ، إنّ الله عزّ وجل يقول : (( تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ )) ]] ..

آيا دو حديث بعدى در صحيح مسلم موضوع و براى تخريب فكر انسان مسلم نيستند تا او را سست و حتى بسوى معصيت و گناه بدون احتياط و حذر روى آورد؟ ..

مسلم حديث رقم ( 4971 ) حسب ترقيم العالمية : (( حَدَّثَنَا ....... عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَاسٌ مِنْ الْمُسْلِمِينَ بِذُنُوبٍ أَمْثَالِ الْجِبَالِ فَيَغْفِرُهَا اللَّهُ لَهُمْ وَيَضَعُهَا عَلَى الْيَهُودِ وَالنَّصَارَى ....... )) ..

مسلم حديث رقم ( 4969 ) حسب ترقيم العالمية : (( حَدَّثَنَا ....... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ دَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى كُلِّ مُسْلِمٍ يَهُودِيًّا أَوْ نَصْرَانِيًّا فَيَقُولُ هَذَا فِكَاكُكَ مِنْ النَّارِ )) ..

و احاديثى که قرآن كريم  ، و عقل و منطق  آنها را نقض مى كند  نزد اهل تشيع و اهل سنت بسيار است و مجال بحث بيش از اين نيست و قصد ما ارائه ى نمونه هاى ساده اى ست كه بيان مى كند مفهوم اجماع نزد اهل سنت  و مفهوم عصمت نزد تشيع عبارت است از وهم و نه حقيقت ..

و حتى اجماع بر سند احاديث ، و بر عدالت رجالش – و بر عصمت آل البيت نزد تشيع ، اجماعيست كه مبنى بر كتاب الله تعالى نيست بلكه كتاب الله نعالى آنرا نقض مى كند ..

كيست آن مرد يا رجال كه شخصى را آنچنان تزكيه اى مى كند كه هرگز اشتباه نکند تا حدى كه فرد تزكيه شده ( معصوم ) را مؤهل نمايد كه عدل باشد و رواياتى از او برداشته شود كه صلاحيت نسخ بعضى از احكام كتاب الله تعالى را دارا باشد ، يا معصوم از خطا باشد ؟!! .. آيا خداوند متعال نفرموده : ( فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى ) ( النجم : 32 ) ؟ .. آيا الله تعالى رسولش را وصف نفرموده به اينكه او بزرگان نفاق هم عصرش و از اهل مدينه را نمى شناسد : ( وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ) ( التوبة : 101 ) ؟ ..

آيا در همين صحيحين نيامده كه رسول الله حقيقت بعضى از اصحابش را نمى دانسته و حقيقت اعمالشان بعد از او ، و در دو حديث بعدى بزرگترين دليل بر اين است :

صحيح البخاري حديث رقم ( 6098 ) حسب ترقيم العالمية : (( حَدَّثَنَا ....... عَنْ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ ابْنِ الْمُسَيَّبِ أَنَّهُ كَانَ يُحَدِّثُ عَنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ يَرِدُ عَلَى الْحَوْضِ رِجَالٌ مِنْ أَصْحَابِي فَيُحَلَّئُونَ عَنْهُ فَأَقُولُ يَا رَبِّ أَصْحَابِي فَيَقُولُ إِنَّكَ لَا عِلْمَ لَكَ بِمَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ الْقَهْقَرَى ....... )) ..

صحيح مسلم ( ، حديث رقم ( 4246 ) حسب ترقيم العالمية : (( و حَدَّثَنَا ....... أَنَّهُ سَمِعَ عَائِشَةَ تَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ وَهُوَ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ أَصْحَابِهِ إِنِّي عَلَى الْحَوْضِ أَنْتَظِرُ مَنْ يَرِدُ عَلَيَّ مِنْكُمْ فَوَاللَّهِ لَيُقْتَطَعَنَّ دُونِي رِجَالٌ فَلَأَقُولَنَّ أَيْ رَبِّ مِنِّي وَمِنْ أُمَّتِي فَيَقُولُ إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا عَمِلُوا بَعْدَكَ مَا زَالُوا يَرْجِعُونَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ )) ..

آيا روايات صحيحين روشن نمى كند كه بعضى از افراد نسل اول و حتى مقربين رسول به هم اعتماد كامل نداشتند ، و در معركه ى جمل و صفين ( البته وقوع و اثبات اين معركه اثبات نيست – مترجم ) بزرگترين دليل است ، و در بعضى از روايات كه حديث بعدى را انتخاب مى كنيم برهانى بر اين سخنانم است :

صحيح مسلم حديث رقم ( 3302 ) حسب ترقيم العالمية : (( و حَدَّثَنِي ....... ثُمَّ جَاءَ فَقَالَ هَلْ لَكَ فِي عَبَّاسٍ وَعَلِيٍّ قَالَ نَعَمْ فَأَذِنَ لَهُمَا فَقَالَ عَبَّاسٌ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ اقْضِ بَيْنِي وَبَيْنَ هَذَا الْكَاذِبِ الْآثِمِ الْغَادِرِ الْخَائِنِ فَقَالَ الْقَوْمُ أَجَلْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَاقْضِ بَيْنَهُمْ وَأَرِحْهُمْ ....... )) ..

و در صورتيكه شخصى اين حديث را غيرصحيح بشناسد ، به قصد فرار از وصف دو صحابى رسول از زبان همديگر پس اين نيز دليليست كه نه تمام آنچه در صحاح آمده مى تواند صحيح باشد و درصورتيكه اين حديث را صحيح بشناسيم نتيجه اين مى شود كه تمام رجال نسل اول معصوم نبودند و درنتيجه نمى تواند تمام روايات آنان صحيح باشد و باز درنتيجه نمى تواند تمام آنچه در صحاح است درست باشد ..