۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

ناسخ و منسوخ 2


الحمدلله .
دوستان مؤمن به اين آيات توجه كنيم تا يقين كنيم كه اصطلاح ناسخ و منسوخ عموماً به مفهوم مذهبي خلاف قرآن اين كتاب مقدس ما مسلمين است.

﴿مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا﴾ آیه ای را نسخه و مکرر یا بدون تکرار نمی سازیم جز اینکه بهترش را یا شبیهش را بیاوریم.
نسخه يعنى اثبات و نوشتن و نه حذف.

و آيه ى مورد نظر در حقيقت معجزه ايست كه هر نبي بهمراه مى آورد و معجزه ى محمد النبي بهترين آيات بوده و هست.

﴿إِنّ كُنّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ يعنى ما مى نوشتيم و ضبط و تدوين و حفظ مى كرديم.

"ما ننسخ من ءاية أو ننسها نأت بخير منها أو مثلها ألم تعلم أن الله على كل شيء قدير" ما آيه اى را تكرار يا فراموشش نمى دهيم جز اينكه بهتر از آنرا يا شبيهش را بياوريم آيا نمى دانى كه الله بر همه چیز تواناست.
يعنى اينكه الله تعالى تواناست بر اينكه آيه اى را تكرار( نسخه سازى ) نماید همانطور كه تواناست كه آن آيه را به فراموشى و عدم تكرارش اراده فرمايد و اگر خداوند متعال آیه ای را تکرار  ( نسخه  ) نمود قادر است که آنرا تماما بمانند نسخه ی اصلی اش نماید یا به شکلی زیباتر و روشنتر و واضحتر و والاتر و مفصلتر، و مصداقش را در آیات قرآنی در آیات مجمل و آیات مفصل می بینیم که شکلی از ( احسن منها ) ست اما آیات مکرر شکلی از اشکال ( مثلها ) ست.

الله تعالی در اینجا فرماید:

"ولما سكت عن موسى الغضب أخذ الألواح وفي نسختها هدى ورحمة للذين هم لربهم يرهبون"
يعنى أنچه همراه موسی بود همان الواح بود که از نسخه ی ( شکل مکرر )  اصلیش در لوح محفوظ می بوده است.
 
"وما أرسلنا من قبلك من رسول ولا نبي إلا إذا تمنى ألقى الشيطان في أمنيته فينسخ الله ما يلقي الشيطان ثم يحكم الله ءاياته والله عليم حكيم"

الله سبحانه و تعالی نسخه برداری می کند از تمام آنچه شیطان القا می کند و مانع هدایت فرزندان آدم میشود تا در روز حساب آن نسخه ها گواهی علیه او باشد . 


همانگونه که الله تعالی از هرچیزی نسخه و حفظ دلیل و برهان می نماید و هیچ چیزی از علم او مخفی نمی ماند حتی اگر مثقال ذره ای باشد:

  فلا يعزب عن علمه مثقال ذرة.
هیچ چیزی ( مثقال ذره ای ) از علم او ( الله سبحانه و تعالی ) دور نمی شود .

"هذا كتابنا ينطق عليكم بالحق إنا كنا نستنسخ ما كنتم تعملون"

این کتاب ماست که بر شما بیان می کند براستی که ما تمام اعمال و کردار شما را با دقت می نوشتیم.

 الله تعالى نسخه ی اعمال و گفتار را دارد تا شاهد زنده در روز حساب باشد.

 استنساخ یعنی دقت در نسخه برداری يا همان شبيه سازى.

و نسخ در اینجا یعنی نگارش و حفظ با دقت به تمامی وسایل ممکن مانند نوشتن و تصویربرداری و تسجیل صدا.

"لقد سمع الله قول اللذين قالوا إن الله فقير ونحن أغنياء سنكتب ما قالوا وقتلهم الأنبياء بغير حق ونقول ذوقوا عذاب الحريق"

خداوند شنید گفتار آنانی که گفتند الله فقیر است و ما اغنیاء هستیم ما آنچه گفتند را خواهیم نوشت و همچنین کشتن پیامبران بناحق بدست آنان را و میگوییم بچشید عذاب دردناک سوزنده را.

دقت کنیم در گفته الله تعالی "سنكتب ما قالوا" ، یعنی یک نسخه ی کتبی از سخنانشان خواهیم گرفت .
و استفاده از عبارت " سنکتب " برای این است که نوعی وسیله ی  نسخه برداریست.

آيا دوستان اكنون متوجه ى اين حقيقت شده ايم كه اصطلاحاتى توسط مذهبيان برخلاف معناى حقيقى اش تبليغ شده و مى شود؟

اصطلاح نامطلوب دیگری نیز در میان امت رواج یافته که بوی آن نه در کتاب و نه سنت یافت می شود!


اصطلاح " عقیده " !

درحالیکه در قرآن از ملت و دین و ایمان سخن است که زیباترین وجه دين دارى را بیان مى كند.

آیا عجیب نیست این اصطلاح " عقیده " که ملت مسلمان برایش دکترا و فوق دکترا اختصاص می دهند توسط الله تعالی و رسولش حتی ذکرش نرفته؟!

آیا رسول الله متوجه ی اهمیت " عقیده " نبوده است !؟

اصطلاح عقیده که از ریشه ی عقده یا گره می آید!

اهانتیست بر ملت مسلمان که ایمان به خدا را نوعی گره یا عقده و عقیده خوانده اند !

درحالیکه ایمان به خدا و روز حساب و ملایکه و نبیین و کتب اثر زیبایش رهایی از بندها و عقده ها و عقیده های شیطان است!

این اصطلاح شیطانی و رواج آن چیزی جز ادامه ی سلطه ی شیطان بر فرزندان آدم نیست که قسم خورده بر هر راه مستقیمی بنشیند تا بندگان خدا را به بیراهه کشاند و چه بسیارند آنانی که منتظر گمراهی های شیطان اندک توجهی به کتاب مقدس ندارند و گرنه کید و حیله ی شیطان براستی که ضعیف است!

ان کید الشیطان کان ضعیفا ...



۴۹ نظر:

  1. سلامی به آرامش و سکون شبهایی که ملکوت آسمان و زمین به ذکر الله تعالی مشغولند و انسیان به خواب سنگین.

    دوستان

    ادامه ی بحث ناسخ و منسوخ شاید کمکی به دریدن پرده های ضخیمی باشد که سیمای دین مبین اسلام را پنهان و کدر ساخته .

    پاسخحذف
  2. أمة الله۱۱/۲۰/۱۳۸۹

    مسیح گرامی سلام

    اگر شکل ظاهری نوشته زیبا نیست می توانید ترتیبش دهید .

    یا شاید خودم فردا صبح.

    سلامت و موفق همگی تان را از الله تعالی خواهانم.

    پاسخحذف
  3. اگر«اطاعت» ازشخصی «تعبّد» اومی بود،خداوند دستوربه اطاعت ازرسولانش رانمی داد.

    (((((((((((((((((((((((((((((((


    با سلام

    آصف جان . ما بارها در این باره صحبت کردیم که اشاره به اطاعت از رسول در قران در باره اطاعت از منصب شخصی است که وظیفه ایی جز ابلاغ آیات خدا نداشته است (وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاَغُ الْمُبِينُ) شما باید ذهن خود را به گذشته ایی که زمان نزول قران بود برگردانید و مردمی را ببینید که با اینکه خدا را قبول داشتند اما محمد را به عنوان یک فرستاده خدا نمی شناختند و آیاتی را که او به مردم ابلاغ می کرد به عنوان وحی آسمانی نمی پذرفتند . اما در این فرصت می خواهم در باره تعبد صحبت کنم . ما برای یافتن معنای تعبد و عبادت باید از معنای عرفی و عامی آن بگذریم و به اصل آن توجه کنیم کلمه «عبد» در لغتنماها بر معنایی آمیخته از «اطاعت » و «فروتنی » دلالت می کند. همچنین منظور از کلمه «عبادة » عملی است که فرمانبری از معبودی را در پی دارد. برای آگاهی از درستی آنچه گفتیم به مراجعی مانند «اساس البلاغه »، «لسان العرب » و «تاج العروس » می توانید مراجعه کنید. با توجه به ترجمه ایی که گفته شد، هر اطاعتی عبادت نیست بلکه آن اطاعتی عبادت است که محض دیگری باشد. اطاعت در چار جوبی های انسانی محض و مطلق نیست پس در همان معنای لفظی اطاعت می ماند شما می توانید در مقطعی از کسی اطاعت کنید اما باید برای آن شرط و شروطی قائل شوید اما وقتی به اطاعت محض و مطلق می رسیم دیگر این اطاعت به تعبد تغییر ماهیت می دهد و این نوع اطاعت تنها مختص خداست . اکنون به قران رجوع می کنیم تا از آن معنای حقیقی واژه تعبد را بیابیم . در آیه 133 سوره بقره خداوند از بنی اسرائیل میثاق می گیرید که تنها باید او را تعبد کنند ( وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ .. ) و در آیه ای بعدی خداوند گفتگویی ما بین یعقوب و فرزندانش را برای ما بازگو می کند که به اصلی ترین مبنای توحیدی اشاره می کند

    أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
    در اینجا خداوند تعبد را تنها مخصوص خود دانسته است و هیچ کسی را در آن شریک ندانسته است حتی اگر آن اشخاص ابراهیم و اسماعیل و دیگر پیامبران باشند و حتی مخالفت با آن را مساوی به الهه گرفتن غیرخدا دانسته است . تا اینجا دانستیم تعبد تنها مخصوص خداست . ولی خود تعبد و عبادت چیست ؟ در معنای عرفی به یک سری از اعمال مثل روزه و حج و نماز عبادت گفته می شود اما در معنای قرانی آن به گونه ای است که همه افعال آدمی را در بر می گیرد. همه انسانها به گونه ای در طریق این مفهوم عام سیر می کنند. عبادت جز پیروی فروتنانه معنایی ندارد و اگر چنین است - که هست - همه آدمیان، از مؤمن ترین مردم گرفته تا کافرترین آنها، عابدند. (یا ابت لا تعبد الشیطان. ان الشیطان کان للرحمن عصیا) آنچه بین عبادات فرق می اندازد، «معبود» است، عده ای انسانها و مردگان را عبادت می کنند، دسته ای هوای نفس خود را، که همه آنها به عبادت شیطان بر می گردد . در این میان کسانی هم هستند که فقط خدای یکتا را می پرستند. (ایاک نعبد) ما اگر به معانی تسلیم . مسلم و اسلام هم دقت کنیم متوجه می شویم که این واژه ها در باره اطاعت محضی صحبت می کنند که تنها به یک مصدر و ماخذ اشاره می کند و وحدانیت و توحید را نشانه رفته است و اگر این یکی شد دو تا یا بیشتر ، دیگر مسلمانی معنایی ندارد . می بینیم که امکان ندارد خداوند در کتاب خویش دستور به تعبد محمد و یا هر کس دیگری داده باشد چون این منافات دارد با اصلی که می گوید که تعبد تنها مخصوص خداوند است یعنی اطاعت محض عبد مخلص باید تنها متوجه امر و نهی یک معبود به نام الله باشد

    ادامه دارد ...

    پاسخحذف
  4. أمة الله۱۱/۲۰/۱۳۸۹

    سایه گرامی سلام

    حق با شماست اثر نوشته های برادر گرامی زد ایکس بسیار در نوشته هایم یافت ی شود همچنین برادر گرامی مسلم.

    البته حرفهای عجیب و غریب برادرمان ارجمند هم بی اثر نیست!

    غرض از این بیان این است که گاه لازم می بینم بدون پیش فرضیات سابقم به گفته ها و سخنان دیگران دقت کنم.

    فطرت و عقل انسان رسولیست که اگر مجال یابد بسیار آزادانه به تلاش و اجتهاد مشغول میشود.

    و من تا حدودی که در دین خداوند متعال برای عقل و فطرتم می بایم بدنبال حقیقتم.

    به قول خودتان گاه مجبور می شوی بخاطر رضای الله سبحانه و تعالی بر میل و هوش پاگذاری هرچند دوستان برنجند و تنهایی بمانند شبهی تاریک همه جا را فراگیرد !

    اما با وجود این یقین دارم شما نه به مدح و ستایش دلخوش می شوید و نه با کینه و کنایه نگران.

    الله معنا و معک

    پاسخحذف
  5. ما تا اینجا دانستیم که اطاعت محض به معنای تعبد است در آیه 114 سوره نحل خداوند می فرماید از روزیهایی پاکی که خداوند برای ما آفریده استفاده کنیم و این را شرط تعبد دانسته است در ایه 168 سوره بقره خداوند ما بین این فرمان خود ( یعنی استفاده از روزیهای پاک ) و تبعیت از شیطان یک تقابل قرار داده است یعنی کسی که از شیطان پیروی کند در اولین قدم روزیهای حلال خداوند را بر خود حرام می کند . در آیه بعدی طریقه این عمل شیطان را برای ما شرح می دهد ابتدا می گوید که او کاری می کند که ما بدون علم و یقین به خداوند دروغ و افتراء ببندیم ولی از چه طریق ؟ از طریق سنتها و امر و نهی که به گذشتگان مقدس شده نسبت می دهیم . در آیه 170 صرحتا مشخص شده معنایی تعبد شیطان چیست ؟ او کاری می کند که ما از "ما انزل الله" دور شویم و به سنتهای ابا و اجدادی متوسل شویم تا از این طریق بخواهیم که به احکام تعبدی دین خویش دست پیدا کنیم در صورتی که این شیطان است که با این ترفند های خود حکم غیر خدا را به جای حکم الله می گذارد و ما را به تعدی از میثاق ( ایاک نعبد ) وا می دارد .

    فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلالاً طَيِّبًا وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (نحل 114)
    يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ بإِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلاَ يَهْتَدُونَ

    با تدبر در آیاتی که گذشت و مانند آن درمی یابیم که عبادت در اصطلاح قرانی ، معنایی عام دارد و همه کارهای انسان را، گرچه پیروی از شیطان و هوای نفس باشد، شامل می شود. اطاعت محض به معنای عبادت است و اگر این اطاعت منحصر به خداوند یکتا نگشت مسلما دیگر اطلاق واژه مسلمانی به فرد بی معنا جلوه می دهد آن کسی که می گوید من از سنتی که معلوم نیست مصدر و مرجع اش اصل و یا جعلی می باشد اطاعت محض می کنم چگونه می تواند خود را مومنی مخلص بنامد ؟ حتی به شرط اینکه صحت آن محرز شود چگونه عابد می تواند مدعی شود که تنها یک معبود به نام الله داشته است و غیر آن را الهه خود نگرفته است ؟عبادتی که اسلام می گوید چیزی نیست جز قراردادن تمامی اعمال و رفتار ها در مسیری که امرها و نهی های خداوند نشان می دهد و اما نه با استفاده و رجوع به هر منبع نا مشخصی مثل سنتها ی گذشتگان و یا نقل قولهای آنچنانی بلکه تنها و تنها از یک طریق و آن تبعیت از کتابی مبین و مشخص که محتوای آن تماما ثابت شده که " ما انزل الله " است .

    اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ( اعراف -3 )
    از چيزى که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده، پيروى کنيد! و از اوليا و معبودهاى ديگر جز او، پيروى نکنيد! اما کمتر متذکّر مى‏شويد!

    والسلام

    پاسخحذف
  6. عاقلانه تر این است که چیزهای که همه قبول دارند را ما نیز قبول کنیم و در روایتهای اختلافی جستجو کنیم
    _______________________
    برادر عزیز سایه . سلام .

    قبول همه دلیل بر صحت یک عمل نیست به عنوان مثال جمع کثیری از مسیحیان معتقد به تثلیث هستند و به آن ایمان قلبی دارند اما آیا این اتفاق نظر صدهها میلیونی دلیل بر صحت عمل آنان است . بنابر این درستی رفتار های دینی باید از جانب خداوند تائید شود نه اینکه اکثریت آن را انجام دهند .

    در ثانی من سعی می کنم که در قالب نظرات نسبتا طولانی خود به پاسخ سوالات عزیزان بپردازم و مطمئن باشید که اگر دقت کنید آنها را کاملا متوجه می شوید .

    پاسخحذف
  7. با سلام و عرض شب بخیر به خواهر مجاهده ام امه الله .

    پاسخحذف
  8. سلام به خداوندم که نورش هادی دل مومنان است.
    خواهرنازنینم چقدرقشنگ نوشتیدجمله را.بنده مومن خداعقیده نداردبلکه ایمان دارد.به راستی که این چنین است زیرامسلمان علاوه براینکه تسلیم حق می شودودیگرغیرازاونمی جویدایمان داردکه اوهموارکننده راهش است.وگاهی دیده می شودکه مسلمانی چگونه سرگشته وپریشان دردایره هستی به هرسرابی چنگ می اندازدودچارمشگل می شود.علت برمی گرددبه نبودایمان به خدای عزیزم.ممنون درپناه حق باشید.

    پاسخحذف
  9. منصور گفت:

    قبول همه دلیل بر صحت یک عمل نیست به عنوان مثال جمع کثیری از مسیحیان معتقد به تثلیث هستند و به آن ایمان قلبی دارند اما آیا این اتفاق نظر صدهها میلیونی دلیل بر صحت عمل آنان است
    ===================================
    سایه گفت:
    سلام بر شما دوست محترم:
    مثال نابجایی بود!
    جنگ توحید و شرک به قدمت عمر بشر است،
    اما مثال درست این است:
    منصور میاید و ادعا میکند که حضرت عیسی از اهالی چین بوده و از دانشگاه هاروارد آمریکا لیسانس گرفته
    ای عزیز
    ادعای سه رکعتی بودن نماز ظهر چیزی مثل ادعای فوق است
    و در این ایه نیز غور کن
    وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَیتَّبِعُ كُلَّ شَیطَانٍ مَرِیدٍ

    پاسخحذف
  10. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ،سلام علیکم
    بقرة 106)) مَا نَنْسَخْ مِنْ آيةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ
    هر حکمي را نسخ کنيم،و يا آنرا فراموشی بدهیمتان،بهتر از آن،يا همانند آن را مي‌آوريم.
    آيا نمي‌دانستي که خداوند بر هر چيز توانا است؟
    جمله شرطیه است. یعنی اگر این کار را بکنیم،ممکن است واقع شود ، نه این که حتما واقع میشود .
    2- اگر معنی نسخ زائل کردن باشد ننسها بی معنی است(هر دو یک معنا میشود)اما وقتی معنایش نسخه و رونوشت باشد با ننسها مناسب است . یعنی اگر مثلش را کپی و رونوشت و نسخه کنیم،یا این کار را نکنیم و فراموشی بدهیم( از یادتان ببریم) مثلش یا بهترش را می آوریم.نسخه فعلی و حکم امروزی مثل حکم قبلی است: يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(البقرة/183)اي افرادي که ايمان آورده‌ايد! روزه بر شما نوشته شده، همان‌گونه که بر کساني که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزکار شويد ، إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى(الأعلي/18)
    اين دستورها در کتب آسماني پيشين (نيز) آمده است
    (صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى(الأعلي/19
    و بهتر (نَأْتِ بِخَيرٍ مِنْهَا) یا آیه کلی است چون دین کامل شده،لذا احکام و آیات بهتر ار قبلی است: الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ، یا موردی است مثل : فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيهِمْ طَيبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا(النساء/160) ،که بهتر از آن : قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِي إِلَي مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يكُونَ مَيتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(الأنعام/145) ، وَيحِلُّ لَهُمُ الطَّيبَاتِ وَيحَرِّمُ عَلَيهِمُ الْخَبَائِثَ وَيضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيهِمْ (الأعراف/157) ، رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَينَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا... حکم فعلی بهتر از قبلی هست .
    3-اگر نسخ زائل کردن و از بین بردن باشد ،مثلش را آوردن ، بی معنی است.وقتی قرار است مثلش را بیاورد،چرا قبلی را میبرد؟ فتاملوا و تدبروا .

    پاسخحذف
  11. خطبه شماره 1
    شیعه ها گاهی سینه سپر میکنند که ما برحقیم زیرا در مقابل سنی ها اقلیت هستیم و قران اقلیت ها را ستوده!!
    تقریبا هر گروه گمراهی این عقیده را دارد!!
    پس تعجبی ندارد که (فقط قرانی ها) نیز به این استدلال دست بیاویزند!
    اما اگر قرار باشد حقیقت همیشه با اقلیت باشد پس هر کس که از مادرش قهر کرد و ساز مخالف زد نیز برحق است
    با این حساب تعداد حقیقت، به اندازه شمار گمراهان تکروی نوع بشر است!
    نه نه اینطور نیست
    اقلیتی که قران آن را میستاید نیز خصوصیاتی دارد از جمله یکی این است :
    وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَیدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون
    یعنی قلیل باید زیاد شود و تمکین و قدرت در زمین بیابد اما اگر تا اخر عمر مثل برقعی و طباطبایی ( مدعیان پیرو قران در ایران) ذلیل بودند،پس هرگز شامل قلیلی نیست که الله ستوده است، زیرا وعده های الله دروغ نیست
    یک مشکل این است که گاهی دوستان متوجه نمیشوند
    اگر من گفتم نتیجه و ثمره ایمان حقیقی تمیکن در زمین است فورا مثال میزنند پس اوباما مومن است
    یا اگر بگویم ثمره ایمان، ثروت است میگویند پس قارون مومن بود
    نه جانم هر گردی گردو نیست اما گردو گرد است

    پاسخحذف
  12. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ،سلام علیکم

    برادر سایه عزیز می فرمایند:(اگر قرار باشد حقیقت همیشه با اقلیت باشد پس هر کس که از مادرش قهر کرد و ساز مخالف زد نیز برحق است).یعنی اقلیتی مقبول و ممدوح است که ایشان تعیین کند!!!
    ایشان می فرماید:(قلیل باید زیاد شود و تمکین و قدرت در زمین بیابد اما اگر تا اخر عمر مثل برقعی و طباطبایی ( مدعیان پیرو قران در ایران) ذلیل بودند،پس هرگز شامل قلیلی نیست که الله ستوده است، زیرا وعده های الله دروغ نیست)!!!
    عزیز دل برادر،طبق نظر شما،خودتان و همفکران سلفی تان،برحقید(فرض محال که محال نیست،اگر فرضا محال باشد).خوب ،شما اکثریت هستید؟!!!اکثر مردم که با شما مخالفند،غیر از این است؟از حدود 7-6 میلیارد جمعیت زمین چند نفر با نظرات مشعشع سلفیون موافقند؟
    علاوه بر این که من نفهمیدم منظور قرآن از اقلیت و اکثریت،بنظر شما چیست؟لابد اقلیت یعنی شما و اکثریت هم اگه خوبه،باز شما و اگر بده ،یعنی ما قرآنی های ذلیل و ....!!! درسته؟لطفا توضیح دهید کدوم گردی شمائید و کدام گردی گردو نیست؟
    فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(العنکبوت/26)در این آیه ،آیا ابراهیم علیه السلام و تنها کسی که به او ایمان آورد یعنی لوط علیه السلام کثیرند یا قلیل؟یا ایمان آورندگان به لوط علیه السلام کثیر بودند یا قلیل؟
    وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايشَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ(الأعراف/10)این کسانی که مکنت داده شده بودند و اوضاعشان الحمد لله خیلی خوب بود و قلیل تشکر می کردند،خوب بودند یا بد؟ قلیل بودند یا کثیر؟ منتظر مثالهای ناب و کوبنده و افشاگرانه شما هستیم.لطفا روشنمان کنید.موفق باشید

    پاسخحذف
  13. الحمد لله رب العالمین.

    قبل ازهرچیز ابرادران بزرگوار ایمانی،مسلم وسایه عزیز متواضعانه خواهش می کنم که ازتنابز باالالقاب جداً خودداری کنند که شایسته مسلمانی نیست.

    سایه عزیز که به رادمردمجاهد وموحد فرهیخته ابوالفضل برقعی ،اصطلاح زشت ذلیل بکاربرده اید،ازشماسزاوارنبود.

    ومسلم گرامی شماهم که عده کثیر مسلمانان موّحد وممتازوگریزان ازبدعت وخرافات منسوب به سلفی را دارای عقاید مشعشع خوانده اید،به خطارفته اید.


    پس بنده به نوبه خودم ازشما بزرگواران که هردوبحمدالله اهل ایمان هستید،تقاضامی کنم که باموعظه حسنه به بحث بپردازید ،واز دل آزرده نمودن همدیگرخودداری کنید ودرمورداشکالات جزئی یکدیگر بحث منطقی ومستدل کنید وازگیردادن های بی نتیجه هم بپرهیزید.


    واما ادامه صحبت من باسایه عزیز:
    آصف به سایه:

    حالا اگرشماراهی سراغ دارید که ازآن راه بشود بطور«یقین» ازصحت وسقم روایات مطّلع شد،آن راه را به ماهم نشان دهید.
    =================================
    سايه میگوید:
    بله الحمدلله راهی میشناسم، که بوسیله آن میتوانید بطور«یقین» ازصحت وسقم روایات مطّلع شويد
    أي أصف عزیز آیا باور میکنی موسسه سحاب یا موسسه جغرافیای ملی، نقشه ای سیاسی از کشورهای کره زمین منتشر کند و در آن نام خیابانهای تهران را بنویسد اما یادش برود جای ایران روی نقشه مشخص کند؟
    پس چگونه به الله قادر و متعال این گمان را میبری که به تو آدرسی بدهد که برو از رسولم اطاعت کن وبعد میگویی این آدرس در نقشه وجود ندارد؟!
    پس حتما و بیقین راهی بسوی رسولش است. و الله جل جلاله دروغ نمیگوید و قصد دست انداختن ما را ندارد!


    >>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


    خیلی خوب برادر بزرگوار.

    منهم حرفی ندارم.

    سخت هم مشتاقم بدانم که ازچه راهی به طور «یقین» می شود ازدرستی ویانادرستی روایتی وحدیثی منسوب به رسول خدا آگاه شد؟؟

    آن راه را نشانم بدهید.

    البته این را به خدمت شما برادرعزیزم عرض کنم که لطفاً پیشنهاد استفاده ازعلوم رجال ودرایه وسایرابزارناکارآمدی را که دیگران برای شناخت صحیح ازسقیم درباب احادیث داشته اند رانکنید چون ازهیچ کدام ازآن راههای متعارف،

    «به طور یقین» نمی توان ازصحت وسقم فلان حدیث ویاروایت آگاه شد.وهمه آن راهها براساس حافظه واعتماد «شخصی» به «شخص» دیگراستواراست که این «یقین» راهرگزنمی رساند.

    اگرهم پیشنهادتان همان راههااست،یکی ازبهترین ومحکم ترین آن راها به نظرخودتان را مثال بزنید که بصورت مفصّل ترروی آن بحث کنیم.

    اگرهم می گویید بهترین راه تطابق آن باقرآن است واگرمخالف قرآن بودنادرست واگرموافق بود،پس«صحیح» است که این روش هم اشکالات خاص خودش رادرارد.

    زیرامسائلی درروایات است که نه مخالف قرآن ونه موافق باقرآن است.

    اینجاتکلیف چیست؟؟؟



    ضمناً صادقانه به عرض شمابرادرگرامی برسانم که مقصدمن ازادامه این گفتگوومباحث،رسیدن به حق وحقیقت است ودفاع کورکورانه ازهیچ مکتب وگروهی نیست.


    خداوند حافظ شماباشد

    پاسخحذف
  14. درضمن شما به همین راحتی می گویید:پس چگونه به الله قادر و متعال این گمان را میبری که به تو آدرسی بدهد که برو از رسولم اطاعت کن وبعد میگویی این آدرس در نقشه وجود ندارد؟!

    منهم خدمت شما بگویم:

    چگونه الله متعال به من دستوراطاعت ازرسولش را بدهد اما درقرآن راه «درست» و«یقینی»رسیدن به دستورات رسولش رابه من نداده باشد؟؟

    پس غیرممکن است که مخاطب آیات دستوربه اطاعت ازرسول،من ومعاصران من باشیم.



    راستی یک سوال کوچک هم ازشما دارم.

    اجداد مرحوم شما که خداوند رحمتشان کند وفردوس راجایگاهشان سازد،هم حتماًتحت خطاب یایهااللذین آمنواهای قرآن قرارمی گیرند.

    قرآن هم که با خطاب قراردادن یاایهاالذین آمنوا..های مختلف دستوراتی مثل اقمه نماز،دادن زکات،رفتن به حج،وگرفتن روزه داده است.


    چگونه می فهمید که درحال حاضر دستورات خداوند دراقامه نماز ودادن زکات وووشامل اجداد مرحومتان نمی شوند وآنها،مجازند که نمازنخوانند وروزه نگیرند وبه حج هم نروند؟؟

    مگروقتی که شخصی مرد ازدایره خطابهای یاایهاالذین آمنوا خارج می شود؟که شما تکالیف را ازدوش مردگان ساقط می دانید؟!

    منطق وعقل سلیم می گوید قوائد وقوانینی که برزندگان جاری است برمرگان تعمیم نمی پذیرد.



    اللهم اهدنا واهدبنا

    پاسخحذف
  15. الحمدلله رب العالمین.

    درضمن افلاطون وارسطو وبسیاری دیگرازنخبگان ودانشمندان غیرمسلمان هم حرفها وسخنان درستی داشته اند که مخالف قرآن هم نبوده است.

    آیااگرکسی آن سخنان را منسوب به رسول خدا نمود،پس بایدآنراهم به عنوان حدیث صحیح پیامبر پذیرفت؟؟
    واطاعت ازآن سخنان راواجب دید؟؟


    .

    پاسخحذف
  16. مسلم عزیز سلام بر تو
    1= یکی ادعا میکند بشر دم دارد و یا نماز ظهر سه رکعت است
    2 = بعد میاید از این ایه قران سوء استفاده میکند که اکثریت مومن نیستند و اقلیت بر حق هستند و ما اقلیتیم پس بر حقیم!!
    3= در جوابش میگوییم نه نشد شیطان پرستان تهران هم اقلیتند ایا بر حقند
    4 = بعد به کمک قران گفتیم اقلیتی که قران آنها را برحق میداندصفاتی دارند از جمله اینکه اید بلاخره عقیده اش در زمین تمکین میابد ( زیاد میشوند اما نگفتم اکثریت میشوند) حتی مسلمانها در زمان عمر نیز اکثریت نبودند اما متمکن بودند مصداق و لیظهره علی الدین کله بودند
    پس سوال شما بر فرض غلطی بنا شده من نگفتم اکثریت گفتم متمکن و مسلط بر زمین
    =================
    مسلم گفت:
    وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايشَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ(الأعراف/10)این کسانی که مکنت داده شده بودند و اوضاعشان الحمد لله خیلی خوب بود و قلیل تشکر می کردند،خوب بودند یا بد؟ قلیل بودند یا کثیر؟

    سايه گفت :
    باز هم اشتباه این تمکین عمومی برای هر انسانی است که برقعی و خمینی نیز در ان شریک بودند
    اما مقصود من این نوع تمکین بود
    وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ

    و یا این آیه هم کمکتان میکند تا بدانید منظور من کدام نوع تمکین بود:
    وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا

    مسلم عزیز
    ترس از برداشت اشتباه شما باعث شد تا اوباما و قارون را مثال بزنم ولی باز اشتباهتان مکرر بود
    اصلا اگر شما قیاس باطل، قلیل بودن را دلیل بر حق بودن نمیدانستید نیازی به این نطرات نبود
    حالا هم میخواهید ثروت را دلیل بر حق یا تمکین را دلیل بر حق بدانید
    آخر چرا متوجه نمیشوید؟
    ببینید:
    فلان میگوید من دکترم
    میگویم پس باید سواد داشته باشد
    و فورا شما میاید میگوید اوباما هم سواد دارد پس دکتر است؟ قارون هم سواد دارد پس دکتر است؟؟
    چرا متوجه نمیشوید
    منظورم این است که برای رد ادعای قرانیان همین بس که سواد ندارند (ذلیلند و هرگز تمکین نداشتند)
    اما این به آن معنی نیست که هرکس تمکین دارد و ذلیل نیست و بر حق است
    او صفات دیگر حق بودن راندارد ولی به موضوع بحث ربطی ندارد.
    حالا دانستی گرد و گردو را؟
    مثال دوم:
    منصور ادعا میکند من از اهالی لندنم
    میگویم چون زبان انگلیسی نمیدانی پس لندنی نیستی
    و شما فورا میگویی قارونزاده ؛وزیر اقتصاد کنگو؛ انگلیسی میداند پس لندنی است؟؟؟
    مسلم عزیز نتیجه گیرهای شما اینجوری است!
    او زبان انگلیسی میداند اما پوستش سیاه است به بحث ما ربطی ندارد!
    مهم این است که منصور از اهلی لندن نیست

    پاسخحذف
  17. میدانم حقیقت تلخ است و شما را میزنجاند اما نمیتوانم نگویم:
    حقیقت این است که شماها را قران بعنوان مومن نمیشناسد قران برای مومنین پاداشی در نظر گرفته که هرگز در طول تاریخ از ان بهره ای بشما نرسیده
    الله بشما ارثی نداده و سهمی نداده؟ چرا چون اصلا شما را قبول ندارد
    حالا باز نگی به خمینی داده یعنی او را قبول دارد؟
    نه الله به دنیا خواهان دنیا را میدهد اما دین داران حتما باید پیروز شوند
    اینکه شما با وجود دین داری هرگز مطرح نبودید پس مثال این ایه هستید
    َفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیوْمَ الْقِیامَةِ یرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
    آری قران شما را بعنوان گروهی میشناسد که نصف کتاب را قبول دارید آیات مربوط به اطعیوا الرسول را قبول ندارید
    پس این دنیایتان است که هرگز تمکین نیافتید و ذلیل بودید.
    و الله بمن و شما در آخرت رحم کند

    پاسخحذف
  18. آصف عزیز سلام بر شما و ممنون از نصیحتهای شما
    استراتژی من این بود که بگویم چون الله امر به اطاعت از رسول کرده پس یقین کن راهی است و دنبالش بگرد
    اما حالا شما همان تقریبا حرف دوستان را میگویید فقط 20 سال تخفیف داده اید! و میگویید الله امر کرده اما مخاطب آیات من و شما و همه مردم در قرون و اعصار نیستیم و نبودند!
    تقریبا300 آیه قران که فقط وفقط و فقط به تکرار و تکرار به یک امر مهم اشاره دارد ( اطعیوا الرسول) یهنی معقول است که فقط کاربردش برای سال ده هجری بوده است؟
    حالا آیا بنظر شما این درست است که الله از 6300 آیه قران 300 آیه از آیات متوسط و بزرگ را اینطور هدر دهد و صفحات قران را پر کند برای یک حرف آنهم برای یک زمانی بسیار محدود 20 سال در مقابل 10000 سال هیچی نیست؟

    پاسخحذف
  19. آصف عزیز
    تصور کن رسول الله به عایشه گفته باشد وقتی وضو میگیری بین انگشتان پا را هم بشور
    حالا امروز رسول الله مرده ، پس یعنی حالا دیگر عایشه نباید از فرمانش که در زمان حیات شنیده پیروی کند؟
    این مثال را زدم تا اشکال باور شما را کم کم بشما نشان دهم

    پاسخحذف
  20. آصف عزیز
    نکته خطرناک دوم این است که اگر این در را باز کنی و اینهمه ایه را فقط برای زمان رسول بدانی آنوقت خیلی از آیات دیگر را هم مردم هوسباز مربوط به همان زمان خواهند داشت و تاریخ و جغرافیا و اوضاع اجتماعی خاص را بهانه قرار میدهند
    همین الان میهمانی داشتم که در داشنگاه فردوسی درس میخواند گفت در کلاس از قانون بریدن دست دزد دفاع میکردم که دختر خانمی بلند شد و گفت این قانون مال وحشیهای عربستان بوده که زندان نداشتند نه برای ما و الله تبارک و تعالی فقط برای زمان رسول آیه را نازل کرده است!!!!!!!!!!!
    اگر بگوییم معقول است ایه فقط رای زمان محدودی باشد؟؟
    میتواند بگوید چرا نه ایه مکرر در مکرر اطعیوا الرسول مگر برای زمان محدودی نبوده؟
    آصف عزیز
    به این اشکال توجه کن این باور موقت بودن آیات قران، ریشه دین را میکند

    پاسخحذف
  21. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ،سلام علیکم
    برادر گرامی آصف عزیز از نصیحت و خیر خواهی شما تشکرمی کنم وممنون شما هستم.سعی می کنم بیشتر مراعات کنم،تا کمتر ملامت شوم،هم از جانب الله متعال و هم از جانب مومنین. ضمنا یک گله ای از شما دارم،آیا انصاف است که مرا بخاطر گفتن جمله (نظرات مشعشع سلفیون" که طبق هیچ قاموسی این لغت ناسزا نیست" ،و نسبت دادن مشعشع به آنها )با برادر سلفی و اشداء بر قرآنیون و گوینده جملاتی مثل:(...شماها را قران بعنوان مومن نمیشناسد،اینکه شما با وجود دین داری هرگز مطرح نبودید پس مثال این ایه هستید:آفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیوْمَ الْقِیامَةِ یرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ آری قران شما را بعنوان گروهی میشناسد که نصف کتاب را قبول دارید و نسبت دادن کافر و گمراه و ... به ما)یکی شمردید!!!
    این اشتباه بزرگ را برادر غلاظ سایه نیز مرتکب شد و گفت(مسلم شما نیز به من توهین کردی چون آیه قالت الیهود ... را برای من خواندی،در حالی که معلوم است من نگفته ام او یا شیعیان یهودی یا نصاری هستند.به این میگویند جری و استناد به آیه،و حدّاکثر غیر مستقیم و کنایه اشاره است به این که دعوای شیعه و سنی هم مثل دعوای آنهاست.با این همه دشمن مشترک،این همه فقر و فساد و جهل ،میلیاردها دلار ،هزینه شبکه های ماهواره ای و غیر ماهواره ای،کتاب و نشریات،در ردّ یکدیگر کردن اشکالی ندارد!!!،اما اگر بطور کنایه ای،اشاره ای هم به آیه ای بنمائیم،مساوی می شویم با امثال برادر سایه و کسانی که ما را بدتر از هندو و یهود و نصاری و ملحد و زندیق و سیک و غیره می شمارند و بطور صریح و علنی و مکرر ما را کافر و منافق و ملقب به سایر القاب زشت می شمارند !!!! سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ .
    اما بعد،چرا برادر گرامی سایه و دیگران به اصل بحث توجهی نمی کنند؟!چرا جواب سوالات را نمی دهند؟!چرا برادر گرامی سایه هنوز بدون این که حدّاقل به المعجم قرآن رجوع کند،هنوز تکرار می کند 300 آیه را ندیده گرفتید؟ منظور من بی دقتی ایشان است و گر نه اگر کسی حتی مخالف یک آیه هم باشد و یک آیه را انکار کند،کافر و ظالم است.
    علی ای حال،برای استجابت دعوت برادر آصف عزیز،از این به بعد سعی می کنم دیگر جواب توهین ها و القاب ناروای برادر سایه را ندهم و فقط به بحث و جدال و بررسی استدلالهای ایشان بپردازم،ان شاء الله

    پاسخحذف
  22. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ،سلام علیکم
    برادر عزیز سایه فرموده اند:دختر خانمی از قطع دست دزد انتقاد کرده و لابد مثل ما(از نظر برادر سایه)گفته این عمل مال وحشیهای عربستان بوده و به الان کاری ندارد(باز هم لابد مثل ما قرآنی ها)لذا با استناد به این گفتار و رفتار،به ما هشدار داده که،راه این استدلالها را باز نکنید!برادر گرامی،قطع دست دزد (هر چه معنی اش باشد و هر نحوی که باشد)صریحا در قرآن مذکور است و منوط به حضور رسول الله یا کس خاصی نشده است!به خلاف اطاعت از رسول الله،که منوط به بودن رسول الله است.ای کاش به نظرات قبلی و شواهدی که ذکر شد و لفظ اطاعت از رسولان قبلی توجه می کردید!ای کاش دقت می کردید که:وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ،همان طور که روح الله عیسی علیه السلام چنان بود:مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ،چگونه است که عیسی علیه السلام با این که لقبش روح الله است و با روح و زندگی سنخیت دارد و بسیاری از مومنین معتقدند،که یا الان زنده است ،یا بعدا و قبل از قیامت،زنده می شود و به دنیا باز می گردد،اطاعتش جاری نیست،روایتش هادی نیست و سنت ندارد، ولی محمد و خاتم النبیین،روایت دارد،سنت دارد و اطاعتش هم چنان پا برجاست؟؟؟!
    فتدبروا و فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصَارِ .

    پاسخحذف
  23. الحمدلله رب العالمین.


    سلام بربرادربزرگوار سایه عزیز.


    گفته اید:آصف عزیز سلام بر شما و ممنون از نصیحتهای شما
    استراتژی من این بود که بگویم چون الله امر به اطاعت از رسول کرده پس یقین کن راهی است و دنبالش بگرد!


    جواب: استراتژی بسیارجالبی است.

    ومنهم دقیقاً ازهمین استراتژی به این نتایج رسیده ام.

    من آیات مکررقرآن که دستوربه اطاعت ازرسول می دهندرا دیده ام وهیچ راهی برای اطاعت ازایشان پیدانکرده ام.
    وچون می دانم خداوند به مالایطاق دستورنمی دهد ،دستوربه اطاعت ازرسول را مخصوص معاصران پیامبر که به ایشان دسترسی داشته اند می دانم...
    راه مراجعه به روایات را بسیارپرپیچ وخم ودارای گردنه های صعب العبوردیده ام ،که امکان عبورازاین راه وسالم رسیدن به مقصدرا تقریباً،ده تاپانزده درصد می بینم.

    وبیشتراین راههابجای رسیدن به اطاعت ازشخص رسول،به اطاعت ازراویان وناقلان اخبار وطوطیان شکرگفتاردروغ پردازمنتهی می شود.


    خلاصه اش اینکه ،همه راههای رسیدن به «اطاعت ازرسول» که پیش پای معاصران ما می گذارید،همان سبل متفرقی هستند،که امکان به سلامت رسیدن به مقصدازآنها،بسیارکم است.


    خوب هرحدیثی که ملاحظه کنید ،«امکان» و«احتمال» دروغ بودنش هست!


    اگراطاعت ازاحادیث همان اطاعت ازرسول باشد،درواقع این خودخداوند بوده که مومنان را به تفرق وتضاد ودوگانگی وچنددستگی دستوردادهاست!


    آیا به نظر شما امکان داردخداوند به تفرقه وتشطط وچندگانگی وراههایی که نوددرصدش به هلاکت ختم می شود،دستورداده باشد؟؟!!

    نه غیرممکن است.


    پس دستوربه اطاعت ازشخص رسول خدا،که موجب فلاح وسعادت است را با اطاعت ازاحادیث وروایات ،که عموماًموجب ضلالت شده ومی شوند،یکی نیست.

    پس به این نکته خوب دقت کنید:

    عدم وجودراهی «متیقن» برای رسیدن به دستورات رسول خدا،وبه تبع آن «اطاعت ازرسول» ،پس ازفوت ایشان،دلیل خوب وقاطعی براین مسئله می باشد که ،
    وجوب اطاعت ازرسول درزمان حیات ایشان بوده نه وفات ایشان.



    واما مثالی که ازحضرت عایشه صدیقه زده اید،شامل موردبالا نمی شود.

    به دلیل اینکه عایشه صدیقه ،راه ارتباط ودستیابی به دستورات حضرت رسول را درهنگام حیات ایشان داشته اند.

    هرکس دیگری هم درحال حیات پیامبردستوراتش را شنیده باشد،ازراهی یقینی به آنها رسیده ومطابعت ازاین دستورات را تاآخرعمرش باید داشته باشد.

    پاسخحذف
  24. گفته اید:


    تقریبا300 آیه قران که فقط وفقط و فقط به تکرار و تکرار به یک امر مهم اشاره دارد ( اطعیوا الرسول) یهنی معقول است که فقط کاربردش برای سال ده هجری بوده است؟
    حالا آیا بنظر شما این درست است که الله از 6300 آیه قران 300 آیه از آیات متوسط و بزرگ را اینطور هدر دهد و صفحات قران را پر کند برای یک حرف آنهم برای یک زمانی بسیار محدود 20 سال در مقابل 10000 سال هیچی نیست؟

    جواب:

    اولاً که بقول برادرمان مسلم،آنها 300آیه نیستند واینهم فقط سال 10هجری نیست.


    بزرگنمایی وکوچک نمایی نفرمایید.


    دوم اینکه وقتی خداوند خودش صلاح دیده که درباب مطابعت معاصران رسولش ازاو ومحورقراردادن او،دههابارتذکردهد ویادرباب آموزش وضو به یک آیه بسنده کند ویادرباب تعدادرکعات نمازاصلاً آیه نداشته باشد، مشیئت خودش است وما نمی توانیم اعتراضی به آن داشته باشیم.

    فرض کنید ما هزارآیه درقرآن می داشتیم که مسلمانان را دستوربه اطاعت ازابوبکرصدیق می داد!

    اکنون که ابوبکرصدیق درمیان ما نیست آن آیات چگونه تعبیرمی شدند؟؟

    دههاآیه اثبات می کنند که اطاعت ازرسل قبل ازنبی مکرم اسلام هم دستوراکید خداوند بوده است!

    آیا شما نکته ای راسراغ دارید که درآن نشان دهد پیامبرما ویااصحاب گرانمایه اش،اطاعتی ازرسولان دیگرخداوند کرده باشند؟؟!

    گفته اید:نکته خطرناک دوم این است که اگر این در را باز کنی و اینهمه ایه را فقط برای زمان رسول بدانی آنوقت خیلی از آیات دیگر را هم مردم هوسباز مربوط به همان زمان خواهند داشت و تاریخ و جغرافیا و اوضاع اجتماعی خاص را بهانه قرار میدهند!

    جواب:

    لطفاً مردم ««هوسباز»» را بامردم «معقول» مقایسه نکن!
    که این مقایسه ای اشتباه است.

    هرگزامیال مردم هوسباز درترجمه وتفسیرقرآن ملاک ومعیارقرارنمی گیرد.

    اما استدلان وبرهان مستدل ومنطقی،غیرقابل انکار خواهد بود.

    آنچه هم که بنده به آن استنادکردم،امیال هوس بازان نبود بلکه استدلالی است که آن رامنطقی می بینم.

    پاسخحذف
  25. گفته اید:
    اگر بگوییم معقول است ایه فقط رای زمان محدودی باشد؟؟
    میتواند بگوید چرا نه ایه مکرر در مکرر اطعیوا الرسول مگر برای زمان محدودی نبوده؟
    آصف عزیز
    به این اشکال توجه کن این باور موقت بودن آیات قران، ریشه دین را میکند

    جواب:


    برادرعزیزم.

    ما چه بخواهیم وچه نخواهیم ،مخاطب بعض آیات قرآن،مومنان معاصرپیامبر هستند.مثالش را هم بخواهی برایت خواهم آورد.

    آیاتی که بیشترعلمای بزرگواراهل سنت هم تاییدکردهاند که مربوط به مومنان زمان رسول خدا بوده وبه دیگران تعمیم نمی پذیرد.

    وجودآن آیات درقرآن هم بقول خیلی ازسطحی گراها،بیخودی والکی وغیرقابل استفاده نیست وهزاران نکته آموزشی وپرورشی دربردارد.


    امابازهم می گویم چه مابخواهیم وچه نخواهیم،چندین آیه درقرآن هستند که متعلق به معاصران رسول خداهستند وهوس هوس بازان هم نقشی درتغییر معانی وآیات قرآن نخواهدداشت.


    ومن الله التوفیق الهدایة وعلیه التکلان

    والحمد لله رب العالمین.

    پاسخحذف
  26. سلام و رحمت و بركت الله تعالى بر شما برادر عزيز منصور و خواهان سلامتى و موفقيت دائمى شما هستم تا عمرتان همچنان پربرکت و پربار در راه خداوند متعال بگذرد و خسته نشوید و چیزی شما را از تلاش و جهاد در راه الله تعالی باز ندارد.

    برادر گرامی همانطور که خواهرم یکتاپرست مرتب در گفتگوهای شخصی نیز به من میگوید سخنانتان واضح و نورانی ست چون الحمدلله و تبارک الله فقط از کتاب خداوند می گویید و نگران نیستید که طرفتان شاید با اولین اشاره تان فراری شود!

    این روشتان در تالار جوانان ایرانی میدیدم که عده ای بی هوش و مست مشغول شمردن صلوات هزاری برای ظهور امام غایبشان می بودند و شما داشتید از احوال امتها بعد از مرگ پیامبرانشان می گفتید!

    الله تعالی همیشه یار و یاورتان و برکتش بر ایمان و دل خدایی تان همیشه نازل آید که اگر اخلاصتان نبود سخنانتان مورد قبول دلهاى مؤمن واقع نميشد.

    ربنا هب لنا من لدنك رحمة و هيئ لنا من أمرنا رشدا

    پاسخحذف
  27. سلام و تحيت مبارك خدايى بر استادان سخن برادران عزيز سايه و مسلم.

    از اينكه شما در كنار هم هستيد بسيار خوشوقتم و چون می دانم دلهای بی غش و ایمانی تان برخلاف بعضی از نوشته هایتان آرام و سرشار از محبت است ، نگران نیستم!

    دوستانی که آشنایی زیادی با شما ندارند دلهره و نگران انند که سرانجام کار به زورآزمایی شود!

    اما من به یقین میدانم تفنگ و تپانچه های هردوی تان بدون گلوله و فشنگ است پس حتی اگر بسوی هم نشانه هم بروید نه دودی و نه خراشی به احدی وارد خواهد شد! :)

    پاسخحذف
  28. سایه گرامی

    اجازه هست یک سخن بگویم؟

    من قبلن تصوراتی داشتم که بر اساسش تصویر هرچیزی را در آینه ی مقابلش معکوس میدیدم یعنی راست را با چپ اشتباه میدیدم ولی چون عادت شده بود کم کم به نظرم عیبی نداشت!

    اگر بخواهم مثالی برایتان بیاورم همین آیات " اطیعوا الرسول " را بگویم.

    وقتی خداوند متعال از عدم نکاح با زنان پیامبر برایمان گفته بود من هرگز نه بدنبال زنانش بودم و نه کسانیکه از پشت پرده با آن زنان درخواست متاعی میکردند! اما همینکه به " اطیعوا الرسول " میرسیدم چپ و راست را می پاییدم تا آن رسول را پیدا کنم!

    خیلی گشتم !

    باور کنید گشتم و گشتم تا اینکه دیدم اصلا قرار نبود بدنبال آن رسول بدوم!

    چون نتیجه ی جستجو و گردشم این بود که با آقای بخاری آشنا شدم و او مرا خاطرنشان میکرد که یقه ی تک تک افراد را در بازجویی هایش به شدت گرفته تا جز راست نگویند!

    و چون دیدم آقای بخاری راست میگوید پس کمی خیالم راحت شد.

    تا اینکه بعد وسوسه ای دیگر در دلم غوغا کرد!

    وسوسه ی اینکه شاید آقای بخاری در بازجوی هایش افرادی را ملاقات کرده که هنرپیشه و هنرمندان خوبی بودند و توانستند آقای بخاری را قانع کنند که راستگویانند!؟

    خلاصه از آن روز تا حالا دیگر سراغ آقای بخاری نرفتم هرچند به ایشان احترام بسیار هم قایلم.

    بخاطر همین می بینید در گوشه ای نشسته و با کتاب خداوندگارم به خلوت نشسته ام تا شاید این کتاب نورانی خودش مایه ی هدایتم شود.
    ... رب زدني علما ...

    پاسخحذف
  29. سلامى خالص و نوراني بسوى برادر عزيزم آصف حق جو و حق گوی صبور و آشنای سالهایی که از بهترین اوقات عمرم بوده و هست و ان شاءالله تعالى خواهد بود.

    برادرم حال و احوال کوچولوی نازنین تان چطوره؟ البته مهمتر و قبل از مهمان نازنین آرزوی خوشبختی شما و شریک خوبت را دارم که اجازه ی حضور و دیدارتان با آشنایان قدیمی را به شما می دهند!

    برادرم

    حقیقتها هرچند بمانند روزهای ابری گاه متغیر به نظر میرسد اما بسوی آشکار شدن سیری خدایی دارد درست مثل حرکت ابر بهاری که با نزول رحمت آسمان پاکی و صفای محیط را ارمغان می بخشد.

    نوشته های شما سخنان نگفته ی بسیاریست که بدون آن کشف حقیقت به نظر ناممکن میرسد چون میلیونها امت اسلام هنوز ناگفته هایشان را در صندوقهای سربسته ی باورهایشان قایم کرده و حاضر نیستند به احدی هم نشانش را بگویند تا مبادا کسی بر آنها تعدی کند!!

    پس منتظر سخنان گهربار و شفاف شما هستم که بمانند قطره های باران دیوارهای غبارآلود باورها را میشوید.

    وفقک الله تعالی لما یحب و یرضی

    پاسخحذف
  30. سلام برخداوندم که نامش آرامش بخش دلهای جوینده است.
    خیلی جالب است که انسان بخواهدبعدازهزارواندی سال سخنان قرآن رابه تنهایی برای هدایت ونیازبشرکافی نداند.وبه جای آن حرفهای تحریف شده کسانی راکه هویت آنان اصلامشخص نیست وممکن است منتصب به آنان باشدراکنارکلام خدابنشاند!قرآنی که درآن زمان به تنهایی توانست مردمی سرگردان وبی هویت رابه هویتی آنچنان عظیم برساند.حال ماآمدیم ومی گویم تاسنت وایمه نباشدقرآن به تنهایی قابل فهم ودرک بشرنیست درجایی که خداوندم فرموده دراین کتاب همه چیزقرارداده شده وساده وقابل فهم است.یعنی کلام خداراکه واضع وروشن است بذاریدکنارودنبال روی ایمه وسنت رسول باشیداگر نه مسلمان نیستیدوقرآنی هستید.خنده دارنیست؟قرآنی!!!یعنی چون به کتاب مبین ایمان داری ومی خواهی تنها وتنهاازآن مددجویی گناهکاری؟؟الله اکبر!به نظرمی آدسایه خیلی علاقه داردباکلمات بازی کودکانه داشته باشد.مثل بچه لجبازی که پازل غلطی ساخته وبه هیچوجه خیال نداردتصیح کندغلطی ساخته اش را!آقای برقعی که خداوندم رحمت کنداین انسان شریف رادرآن موقع که کسی جرات نداشت ازتوحیدبگویدگفت!ذلیل کسی است که پاروی حق می گذرادوچشم به روی حقانیت انسانهای خوب می بندد.این بحث بیشترجنبه لجبازی به خودگرفته زیرهرانسان عاقلی می داندکه قرآن به تنهایی کافی است.این کلام خداوندبزرگ است که سخنش حجت است برای بشر!بنابراین بقیه اش باطله واینکه گفته شودشماقرآنی یون،خودگواه حماقت گوینده است.قرآن یعنی فرقان یعنی نوریعنی رستگاری ونجات.اینکه پیامبرفرموده ازکجامی شودفهمید؟؟ که کلام ایشان است؟نه اینکه درزمان حیات ایشان ازقولشان دروغ نمی گفتندوبه نام ایشان منتشرنمی کردند؟چطورمی شودبه گفته هایی که هزارواندی ازآن می گذرداعتمادکردوتازه ازآن پیروی کرد؟؟کلام شخصی ایشان به خودشان مربوط است ولی کلامی که ازجانب خداوندم فرموده هرانسانی بایدبه گوش جان تسلیم آن شود.شایدپیامبربه رنگ آبی علاقمندبودند،دلیل نمی شودکه من رنگ آبی دوست بدارم.اماجایی که فرموده انفاق کنید ودروغ نگوید،اینجااست که همه بایدمطیع فرمایش پیامبرشویم زیراسخن سخن نجات است ازجانب الله سبحان!خدارحمت کندبندگان خوب وصالحش راکه آقای برقعی یکی ازاین عزیزان بودندکه خوشابه حالشان که نزدخداوندعزیزم روزی می خورند.درگفتارتان دقت کنیدکه فردامسول زیاده گویی نباشید.قرآن کتابی است که طبق فرمان خداوندسبحان برای پندگرفتن بشر تمام وکمال است.درس بگیریم ازپیشنیان ودچاراشتباهات وتوهمات آنان نشویم.خیلی سخته؟؟؟فکرنمی کنم!

    پاسخحذف
  31. أمة الله۱۱/۲۱/۱۳۸۹

    الحمدلله الذي لا اله الا هو.

    سلام خواهر نازنينم .

    همين الآن خبردار شدم كه به خاطر 22 بهمن سيستم اينترنتى ايران مشمول بركت اين روز مى شود!

    منتظر مى مانيم تا بركت اين روزها بسر آيد و جمع دوستان را به سلامتى دوباره ببينيم.

    پاسخحذف
  32. دوستان عزیز سلام بر شما
    هدف من هدایت شماست من برای شما خیر عظیم میخواهم پس چگونه ممکن است بشما توهین کنم اما اینکه دکتر به مریض بگوید سرطان دارد این توهین نیست
    این را هم بدانید که شما نیز حق دارید اگر حتی ویروس یهودیت رادر من دیدید مرا یهودی بنامید، این ها در شمار توهین نیست، شناخت مرض قدم اول برای درمان است.
    به همه توصیه میکنم بحثم را با اقای اصف تا اخر بخوانند زیرا بین شما فقط این او هست که جواب سوالها را صریحا میدهد. پس بلاخره این بحث به یک نتیجه ای خواهد رسید.

    پاسخحذف
  33. آصف عزیز سلام بر شما
    شما نوشتید:
    عایشه صدیقه ،راه ارتباط ودستیابی به دستورات حضرت رسول را درهنگام حیات ایشان داشته اند.
    هرکس دیگری هم درحال حیات پیامبردستوراتش را شنیده باشد،ازراهی یقینی به آنها رسیده ومطابعت ازاین دستورات را تاآخرعمرش باید داشته باشد.
    -------------------------------------
    من که سایه باشم میگویم:
    عالی بسیار عالی
    پس قبول کردید عایشه تا 47 سال بعد از وفات رسول الله موظف به اجرای حکمش بود حالا اگر عایشه همین حکم شستن بین انگشتان پا را در طول این 47 سال به دیگران گفته باشد دیگران نیز موظف به اجرای آن بودند، تنها بهانه ای که میتوانست دیگران را مانع شود این بود که عایشه صدیقه را صادق ندانند یا گمان کنند ایشان عقلش زایل شده
    حالا اگر دیگران این حکم را هم از عایشه و هم از عمر میشنیدند و این دو مدعی میشدند که هر دوی ما از رسول خدا شنیدیم ایا این حکم یقینی تر بود یا نه؟ و اگر سه نفر میشنیدند چه؟ و اگر ده نفر آنوقت چه میگویید؟
    منتظر جواب شما هستم.

    پاسخحذف
  34. سلام به همه برادران و خواهران ایمانی. از برکات این روزها هر چه بگویم کم گفته ام. از وضعیت اینترنت و قطع و وصلهایش، از فیلتر شدن انواع سایت ها و وبلاگ ها ...
    اما از یک طرف هم میگویم حتما این وبلاگ هایی که ما مینویسیم حتما چراغی را در این ظلمت کده روشن کرده که آن را با سنگ میزنند و خدا را شکر میکنم که توانسته ام در راه او قدم بردارم.
    مثل همبشه جمعی گرم و صمیمی در این وبلاگ حاکم است که امید به قلب مومنان میدهد. نظراتتان را میخواندم و مطمئن بودم که با این همزیستی و همفکر میتوانیم راهی درست در پی بردن به حقیقت پیدا کنیم.

    پاسخحذف
  35. بحث بررسی آیات اطاعت از رسول در یک سمت قرار دارد و پیدا کردن راهی برای یافتن دستورات آن رسول در سمتی دیگر. وقتی مسأله پیدا کردن راهی برای اطاعت از رسول مطرح میشود معمولا چیزهایی گفته میشود که در گذشته آنقدر تکرار شده که ملکه ذهن شده و کسی نمیتواند در صحت آنها شک کند. به عنوان نمونه، مثالی که برادر عزیز سایه ذکر کردند. اگر روایتی از چندین صحابه روایت شود آیا میشود آن را باطل اعلام کرد در حالی که همه آنها با پیامبر زندگی کرده اند و آن روایت را مستقیما از او شنیده اند؟
    سوال بالا نوعی پوشاندن حق و تزئین کردن باطل است چنانکه قبلا هم گفتم جملاتی در تأیید راههای دست یافتن به روایات وجود دارد که کمتر کسی آنها را دروغ میپندارد.
    اصل سوال بالا اشتباه است چه برسد به اینکه ما جواب آن را بدهیم. اینکه من سخنی را از عایشه بشنوم که مطمئنم که عاقل است و دروغ نمیگوید و عین آن حرف را از پیامبر شنیده فرق میکند با کسی که آن سخن را پس از 5 تا 10 راوی شنیده باشد. عایشه برای ما روایتی ننوشته تا مانند شیعه ادعاهای عجیب و غریب مانند مصحف عایشه و غیره بکنیم بلکه آقای بخاری و اشخاص بعد از او بودند که اقدام به جمع آوری روایات کرده اند.
    من برای رد این ادعای شیرین و گوش پر کن تنها یک دلیل کوچک ذکر میکنم.

    آقای بخاری حدیثی را از پیامبر به روایت 7 راوی غیر منقطع! در کتابش ذکر میکند و میگوید که من تنها دستم به آخرین نفر از آن 7 نفر رسید. در صداقت او شکی ندارم اما آن شش نفر دیگر را ندیده ام. تنها از مردم شنیده ام که آنها صحابه و تابعی بوده اند...
    من به صداقت بخاری شک ندارم اما نمیتوانم به اندازه او به شنیده هایم اعتماد کنم. به فرض اینکه عایشه یک انسان بسیار پاک و عاقل و مومن است آیا من میتوانم روایتی از او ذکر کنم که دستور به شرک داده است؟ من روایتم را مستقیم از او بازگو میکنم. پس علم رجال شما نمیتواند بر من خرده بگیرد تنها میتواند بررسی کند من از چه راهی آن روایت را بازگو کرده ام. از پدرم او هم از پدرش او هم به همین ترتیب تا به عایشه میرسه...
    محدثین معاصر دستشان به چند نفر از این راویان میرسد؟ چگونه خود را مجدد حدیث مینامند؟ مثلا آقای آلبانی چه تلاشی در تایید یا رد رجال کرده اند که بتوان مهر صحه بر آن گذاشت و کارش را تایید کرد؟ غیر از این است که او تنها از مقایسه دیگر کتاب ها به صحت و ضعف روایات رسیده است؟ آنها حتی دستشان به نویسنده آن روایات که بخاری و مسلم باشد هم نمیرسد چه برسد به اشخاص قبل از آنها. در اینجا باید پرانتزی باز کرد و علاوه بر صحت همه آنچه گذشت، نسخه های دست نوشته بخاری و دیگر نویسندگان حدیث بررسی شود مبادا شخصی امضا و دست خط او را جعل کرده باشد و یا پس از او قسمت هایی به کتابش اضافه یا کم کرده باشد که او روحش هم از آن خبر ندارد...

    آیا همه آن مجلد های حدیث منسوب به ائمه حدیث در دسترس است تا من دست خط هایشان را بررسی کنم و صحت نوشته های آن را به نویسندگانشان ثابت کنم؟ (این با بررسی رجال و ... فرق دارد. فقط بررسی صحت نوشته های منسوب است)
    نه
    پس چگونه اطمینان کنم کتابی که در چاپخانه مصر چاپ میشود همان است که بخاری با دست خود نوشته است؟
    نمیخواهم زیاد بحث را گسترده کنم. فعلا در همین حد جواب داده شود تا به مراحل بعدی برسیم.

    پاسخحذف
  36. جناب نوزاد گفت:
    اینکه من سخنی را از عایشه بشنوم که مطمئنم که عاقل است و دروغ نمیگوید و عین آن حرف را از پیامبر شنیده فرق میکند با کسی که آن سخن را پس از 5 تا 10 راوی شنیده باشد. است؟………پس چگونه اطمینان کنم کتابی که در چاپخانه مصر چاپ میشود همان است که بخاری با دست خود نوشته است؟
    ==============
    پاسخ سایه:
    نوزاد عزیز پس شما قبول کردید که اگر سخن رسول الله را از زبان عایشه میشنیدید، پس موظف به اجرای آن بودید،
    فقط حرف شما این است که این سخن عایشه به نفر دوم گفته و نفر دوم به سوم گفته و سوم به چهارم و چهارم به و پنجم حرف شنیده را ثبت کرده پس شاید یکی در این بین دروغگو باشد پس کلا هیچ حدیثی را قبول نمیکنم
    اما این استدلال شاید درست نباشد.
    حالا نسل دوم ایران خمینی را ندیده اند آیا نسل هفتم اصلا از بیخ و بن باید منکر وجود انقلاب ایران و شاه و خمینی شوند این استدلال آیا درست است؟
    تازه این مثال تماما گویا نیست! زیرا شما یک کتاب معجزه اسا دارید که بشما گفته از رسول پیروی کند محال است نازل کننده این کتاب عظیم شما را دنیال نخود سیاه بفرستد و آدرس (نیست در جهان) را بدهد، این دون شان او جل جلاله است.

    پاسخحذف
  37. أمة الله۱۱/۲۲/۱۳۸۹

    سلام و تحيت مباركه و طيبه بسوى هادى دلهاى ما رب العرش العظيم سبحانه و تعالى.

    لا إله الا الله الواحد الكبير المتعال

    ديشب با دوستى از اهل حديث بحث داشتم كه سرانجام قهر كرد و رفت و جمله ى آخر سخنش استهزاء و تمسخر بود و مرا اعجوبه خواند!

    درحاليكه اعجوبه در واقع خود جماعت اهل حديث هستند نه امثال من!

    برادر عزيز سايه مثالى آورده كه جوابش براى خودشان كافيست.

    سايه نوشت: " حالا نسل دوم ایران خمینی را ندیده اند آیا نسل هفتم اصلا از بیخ و بن باید منکر وجود انقلاب ایران و شاه و خمینی شوند این استدلال آیا درست است؟ "

    جواب اعجوبه هايى امثال من :

    نه ! آن نسلهاى بعدى از بيخ و بن منكر وجود انقلاب ايران و شاه و خمينى نخواهند شد زيرا سيستم ثبت و حفظ شواهد تا حدودى قابل اطمينان است و مى توان فيلمها و مستندات سمعى و بصرى را تا حدودى شناسايي كرد.

    اما وقتى آقاى بخارى به من اطلاع مى دهد كه شخصى نيمه شب با دو چشمان بیدار خودش! دید که رسول خدا در عرض یه ساعت همه ى زنانش را ملاقات کرده و تعداد آن زنان هم به 11 میرسیده!! من با چه شواهدی به این حرف مهر صحت زنم؟؟؟؟؟

    وقتی آقای قمی یا مجلسی هم با اعتماد به نفس مطلق خودشان، به من بگویند که رسول خدا در گوش دختر يا دامادش حرفی زد و حرفهایش را برایم نقل کند من با چه عقل و هوشی بر این ادعا مهر صحت زنم؟؟؟؟

    من باید به عقل و هوشم احترام و ارزش قائل شوم كه مرا بيدار مى كند و نهيب مى زند كه :

    ندای "افلا تعقلون ... افلا تدبرون "... خداوند عالم را اگر حالا به ساحت عمل نیاورى پس کی؟؟؟

    هیچ کس نسخه های اصلی کتب روایی و حدیث را نشانمان نداده که حتی با تکنیکهای علمی آنرا بررسی کنیم چه رسد به اینکه بدانیم راویان در چه منزلتی قرار داشتند.

    اما برای کوتاه و آسان شدن بحث بنده اعتراف کنم که :

    اگر اکنون یکی از زنان برگزیده ی رسول الله را ببینم و آن زن به من بگوید در سال فلان و ماه فلان و شب فلانش رسول خدا به او فلان حرف را زده ... باز هم خودم را ملزم به قبول حرف آن زن برگزیده نمی بینم الا اینکه شواهد و دلایل آن سخن را در کتاب الله تعالی بشناسم و یقین کنم امکان عمل به آن سخن بر اساس وحی آسمانی ست.

    ربنا هب لنا من لدنک رحمة و هيئ لنا من أمرنا رشدا

    پاسخحذف
  38. أمة الله۱۱/۲۲/۱۳۸۹

    تازه این مثال تماما گویا نیست! زیرا شما یک کتاب معجزه اسا دارید که بشما گفته از رسول پیروی کند محال است نازل کننده این کتاب عظیم شما را دنیال نخود سیاه بفرستد و آدرس (نیست در جهان) را بدهد، این دون شان او جل جلاله است.

    ****************************** نقل قول سایه


    آن نخود سیاه ساخته و پرداخته ی بشر است که می خواهد ما را اسیر و بنده ی خود نماید.

    خداوند متعال سخنانش را واضح و زیبا و مطابق با عقل و تدبر سلیم برایمان روشن فرموده است که رسول یعنی آورنده ی این قرآن .

    و این قرآن اکنون بین دوجلدش درمیان ماست درحالیکه ملتی که رسول درمیانشان بوده و قرآن را به صورت یکبار به آنان نرسانده بلکه خلال مدتی که خداوند متعال امر فرموده :

    الفرقان (32) :وقال الذين كفروا لولا نزل عليه القران جمله واحده كذلك لنثبت به فؤادك ورتلناه ترتيلا .

    بر اين اساس وجود رسول در ميان آن ملت امرى ضرورى براى اكمال رسالت بوده است.

    و اما با با قرآنى همراه هستيم كه خبر " اليوم اكملت لكم دينكم " بوضوح و شرح كامل در آن بيان شده است و اگر حاجتی به رسول می بود خداوند او را بین مان قرار می داد نه اینکه توسط قمی ها و بخاری ها بدنبال نخود سیاه بدویم!

    پاسخحذف
  39. خواهر امه الله:
    وقتی آقای قمی یا مجلسی هم با اعتماد به نفس مطلق خودشان، به من بگویند که رسول خدا در گوش دختر يا دامادش حرفی زد و حرفهایش را برایم نقل کند من با چه عقل و هوشی بر این ادعا مهر صحت زنم؟؟؟؟

    من ميگویم:
    بحث را مخلوط نکنید فعلا سخن بر سر این بود که عایشه موظف است از رسول الله طاعت کند آیه اطعیوا الرسول برای اوست
    بعددوستان قرانی قبول کردندكه او بايد تا أخر عمر قبول كند
    بعد قبول شد که كساني كه از او شنیدند نیز باید اطعیوا الرسول کنند

    حالا بحث بر سر این بود که آیا بعد از اینکه ده نسل راوی شد حرف دقت لازم را دارد یا ندارد
    دارم میگویم انکار همه تاریخ نادانی است اما هرگز نگفتم هرچه تاریخ گفت را می پذیرم
    چرا دقت نمیکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    =========================
    خواهر امه الله فرمود:
    هیچ کس نسخه های اصلی کتب روایی و حدیث را نشانمان نداده که حتی با تکنیکهای علمی آنرا بررسی کنیم چه رسد به اینکه بدانیم راویان در چه منزلتی قرار داشتند.

    من ميگویم:
    انكار كل تاريخ انكار عقل است

    پاسخحذف
  40. فرموده امه الله:
    اما برای کوتاه و آسان شدن بحث بنده اعتراف کنم که :

    اگر اکنون یکی از زنان برگزیده ی رسول الله را ببینم و آن زن به من بگوید در سال فلان و ماه فلان و شب فلانش رسول خدا به او فلان حرف را زده ... باز هم خودم را ملزم به قبول حرف آن زن برگزیده نمی بینم

    من ميگویم:
    این حرف از کسی که نماز ظهر را سه رکعتی میخواند اصلا تعجب آور نیست
    اما اگر مسلمانی باید از رسول حرف شنویی داشته باشی واین چه شرط عجیبی است که میگویی باید رسول الله هر حرف را در گوش من بگوید تا ایمان بیاورم عجبا عجبن عجبون
    ===================

    فرموده خواهر امه الله:
    خداوند متعال سخنانش را واضح و زیبا و مطابق با عقل و تدبر سلیم برایمان روشن فرموده است که رسول یعنی آورنده ی این قرآن .
    من:
    وقتي براي کسی نامه بنویسم هرگز در نامه نمینویسم از پستچی که این نامه را به تو رساند اطاعت کن مگر اینکه رساننده نامه یک نامه رسان عادی نباشد
    =======================
    فرموده امه الله:
    و این قرآن اکنون بین دوجلدش درمیان ماست درحالیکه ملتی که رسول درمیانشان بوده و قرآن را به صورت یکبار به آنان نرسانده بلکه خلال مدتی که خداوند متعال امر فرموده :

    الفرقان (32) :وقال الذين كفروا لولا نزل عليه القران جمله واحده كذلك لنثبت به فؤادك ورتلناه ترتيلا .
    بر اين اساس وجود رسول در ميان آن ملت امرى ضرورى براى اكمال رسالت بوده است.
    و اما با با قرآنى همراه هستيم كه خبر " اليوم اكملت لكم دينكم " بوضوح و شرح كامل در آن بيان شده است و اگر حاجتی به رسول می بود خداوند او را بین مان قرار می داد نه اینکه توسط قمی ها و بخاری ها بدنبال نخود سیاه بدویم!
    من:
    وقتي خانه میسازم داربست میزنم، خانه تکمیل شد داربست را جمع میکنم اما اگر بعد از تکمیل شدن خانه (الیوم الملت لکم دینکم)
    داربست را جمع نكنم يا مهندس ماهري نيستم یا داربست ( اطعیوا الرسول ) جزیی از ساختمان خانه است در فرض شما باید بعد از تکمیل قران، الله آیات اطعیوا الرسول را جمع میکرد كه نكرد.

    پاسخحذف
  41. خواهر امه الله:
    الان سيستم ثبت و حفظ شواهد تا حدودى قابل اطمينان است و مى توان فيلمها و مستندات سمعى و بصرى را تا حدودى شناسايي كرد

    من:
    يعني چون شما صدا و تصویر ابوبكر و عمر و ناصرالدین شاه و گالیله ندارید منکر وجود آنهاهید ؟ این چه حرفیست؟
    ====================
    خواهر امه الله:
    اما وقتى آقاى بخارى به من اطلاع مى دهد كه شخصى نيمه شب با دو چشمان بیدار خودش! دید که رسول خدا در عرض یه ساعت همه ى زنانش را ملاقات کرده و تعداد آن زنان هم به 11 میرسیده!! من با چه شواهدی به این حرف مهر صحت زنم؟؟؟؟؟

    من:
    جواب شما ىر اينجاست لطفا با دقت بخوانید: http://www.islamtxt.net/content/article/1071

    پاسخحذف
  42. سايه نوشت: " حالا نسل دوم ایران خمینی را ندیده اند آیا نسل هفتم اصلا از بیخ و بن باید منکر وجود انقلاب ایران و شاه و خمینی شوند این استدلال آیا درست است؟ "
    ================
    امه الله گفت
    نه ! آن نسلهاى بعدى از بيخ و بن منكر وجود انقلاب ايران و شاه و خمينى نخواهند شد زيرا سيستم ثبت و حفظ شواهد تا حدودى قابل اطمينان است و مى توان فيلمها و مستندات سمعى و بصرى را تا حدودى شناسايي كرد.
    ========================
    و سایه جواب داد:
    پس یعنی چون از ناصرالدین شاه وحضرت ابوبکر و عمر و پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم فیلم و صدا نداریم باید منکر وجودشان شویم این دیگر چیست؟

    پاسخحذف
  43. سلام به دوستان
    آقای سایه لطف کنید با مدرک و سند محکم حرف بزنید. اینجا حرفهای احساسی نمیتواند کارا باشد. به شما گفتم تا زمانی که همه نسخه های خطی به جا مانده از دوران جمع آوری حدیث بررسی نشوند نمیتوانیم با اطمینان بگویم که فلان نسخه کتاب چاپی سال 2011 حتما مال فلان نویسنده حدیث است. آیا این درخواست زیادی است؟
    کدام محدث علم نسخه شناسی خوانده است؟ اصلا چنین علمی در علوم حدیث وجود دارد؟
    من منکر حدیث نشده ام بلکه منکر احادیث جعلی زیر سایه صحیح بخاری و مسلم و اصول و بحار هستم. خداوند اگر گفته اطیعوا الرسول نگفته اطیعوا البخاری. تازه اگر استدلال شما مبنی بر معنای اطیعوا الرسول را پذیرفته باشیم...

    لطفا مدرک ارائه دهید و غبار شک را از کتاب های حدیث بردارد و با قیاس سعی در اثبات چیزی نداشته باشید

    سایه گفت...
    يعني چون شما صدا و تصویر ابوبكر و عمر و ناصرالدین شاه و گالیله ندارید منکر وجود آنهاهید ؟
    ما نه میتوانیم وجود ابوبکر و عمر و ناصر الدین شاه و گالیله را قبول کنیم و نه رد تا زمانی که دلیل داشته باشیم. الحمد لله میدانید که اثبات دلیل میخواهد نه رد. اگر نتوانم ابوبکر را ثابت کنم پس او وجود نداشته است.
    روزی دوست شیعه ای خیلی دم از مذهبیت و ظلم های اهل سنت به اهل بیت میکرد تا آنجا که گفت اگر اهل سنت به اهل بیت ظلم نکرده پس چرا قبر فاطمه زهرا معلوم نیست کجاست! آن بنده خدا قبلا با من بحث نکرده بود و وقتی شنید که گفتم حتما فاطمه زهرایی وجود نداشته تا قبر داشته باشد تا نیم ساعت در جایش خشک شد!

    خداوند ما را مجبور به اطاعت از حدث و گمان نمیکند. آقای سایه کدام حدیث از سایه گمان به دور است؟

    پاسخحذف
  44. دوستان منسوب به قران سلام
    من سرگیجه گرفتم شما هرکدام نظر حود را دارید الان نوزاد از من سند بخاری را میخواهد در حالیکه امه الله اصلا بخاری که سهل است که ام مومنین عایشه را قبول ندارد منصور که حتی از زبان رسول هم بشنود میگوید نعبد و تعبد
    آصف نظر دیگری دارد و مسلم هم ساز خود را میزند
    هرچند وقت یکی میاید و یک نظر جدید میدهد و میرود عتیق نیشابوری یادتان میاد
    شماحتما قصد تمسخر مرا ندارید
    و عجیب این است که با آنکه همدیگر را قبول ندارید باز بحث با آصف است امه الله داخل میشود با امه است نوزاد دفاع میکند
    اینطور نمیشود
    قران یک کتاب است اما هرکدام از شما مذهب خاص خود را دارید پس لطفا یک نفر با من بحث کند تمام شد نفر بعدی جاو بیاید
    در غیر این صورت من احساس میکنم شما دارید مرا مسخره میکنید
    این عجیب ترین وبلاگی است که دیدم

    پاسخحذف
  45. دوستان مدعی پیروی از قران سلام بر شما

    نوزاد گفت :
    روزی دوست شیعه ای خیلی دم از مذهبیت و ظلم های اهل سنت به اهل بیت میکرد تا آنجا که گفت اگر اهل سنت به اهل بیت ظلم نکرده پس چرا قبر فاطمه زهرا معلوم نیست کجاست! آن بنده خدا قبلا با من بحث نکرده بود و وقتی شنید که گفتم حتما فاطمه زهرایی وجود نداشته تا قبر داشته باشد تا نیم ساعت در جایش خشک شد!
    ========================
    سایه گفت
    تا طرزفکر شما همین است پس هیچکس نمیتواند شما را قانع کند زیرا هیچ دست آویزی را قبول ندارید
    برادران و خواهران عزیز
    وقتی در دفاع از اطاعت رسول سخنی ابراز میکنم یک گروه رنگارنگ همه با هم با حرارت مرا رد میکنند اما وقتی در بین خودشن کسی نماز را با آواز ابوعطا به زبان فارسی بخواند یا نماز ظهر سه رکعت بخواند یا بگوید پیامبر دختری بنام فاطمه نداشت این بنظر بقیه عادی است !
    پس با این گروهی که فاطمه را قبول ندارد و از بیخ عرب است و نمیداند پیامبر صد سال پیش میزیسته یا 1400 سال پیش، چگونه میتوانیم گفتگو نماییم
    بحث با شماها ره به حایی نمیبرد
    و شما دیدید من در بحث جدی و فعال بودم اما شما بیحال و بیمیل بنوبت امدید و رفتید و جواب صریح هم ندادید
    پس من هم با عرض صد ادب و احترام از وبلاگ شما خداحافظی میکنم و به دنبال زندگی خود میروم
    خوش باشید

    پاسخحذف
  46. أمة الله۱۱/۲۳/۱۳۸۹

    تا طرزفکر شما همین است پس هیچکس نمیتواند شما را قانع کند زیرا هیچ دست آویزی را قبول ندارید

    *********************نقل قول سايه محترم.

    سلام استاد صبور

    با عرض معذرت كه گویا لیاقت هم سخنی تان نداشتیم و البته تذکر دهم جنابعالی به آسانی هم از ما رها نخواهید شد!

    شما فرمودید هرکدام گویا مذهبی داریم یعنی هرکسی راه و روش خودش را دارد.

    بله درست است.

    من راه و مذاهب را مختصر و کوتاه کرده به شما بگویم که همه ی ماها اینجا به قرآن چشم امید دوختیم و دستانمان بسویش تسلیم وار گشوده ست.

    راست می گویید شاید نسل هفتم انقلاب منکر شخص عمامه داری مانند خمینی شود وقتی دنیا و زمان و مکان بکلی تغییر کند و اثری از آن اشکال نباشد.

    اما سخن من این است که آیا خداوند متعال ما را به انکار اشخاص و افراد تاریخی مورد پرسش و مؤاخذه قرار خواهد فرمود ؟

    يا امور تاريخى امورى ثانويست و شريعت و دين خدا بدون درك و پیگیری تاریخ و داستان رجالش هم ثابت و قابل پیگیریست؟

    آیا یک مسلمان دینش مورد قبول الله تعالی نیست الا اینکه لیستی از اسامی گذشتگان 14 قرن پیش را تهیه و حفظ نماید؟ همانگونه که تشیع به کودکان نام 12 امام را تلقین و حفظ می کند؟

    به نظرم بدون سردرگمی بسیار می توانیم فاطمه و علی و حسن و ابوبکر و دیگر نامها را بگذاریم برای اوقات فراغ و فعلا به اهم مشغول شویم که قرآنیست که ایمان داریم از لوح محفوظ تنزیل شده و مورد حفظ و عنایت خداوند تا روز قیامت است.

    پس قبول می کنید برگردید؟

    بعد از آن بر سر " اطاعت از رسول " باید بحث را ادامه دهیم.

    پاسخحذف
  47. الحمدلله رب العالمین.

    سلام به همه دوستان،بخصوص خواهر مومنه وبااخلاصم، امة الله.

    وبرادرگرامی ام سایه عزیز!

    به دلیل سلطه فیلترینگ ،دوسه روزاست که خدمت دوستان نبوده ام وحالا بوسیله فیلترشکن که خیلی کند ووقت گیر عمل می کند به خدمت شمارسیده ام.

    ازسایه عزیز به این دلیل وتاخیر عذرخواهی می کنم.



    وبه علت صعب اعبورشدن این وبلاگ برای ادامه گفتگو ازیایه عزیز درخواست می کنم که به وبلاگ "گفتگو" تشریف بیاورند.

    واگرزحمتی نباشد خواهرم امةالله که احتمالاً به دلیل حضوردرخارج ازایران مشکل فیلترینگ ندارند،ادمه این مباحث دروبلاگ گفتگورا به این وبلاگ هم کپی پیست کنند.


    ومن الله التوفیق وعلیه التکلان.


    www.dinnawesht.mihanblog.com

    پاسخحذف
  48. آصف اصلاحیه۱۱/۲۴/۱۳۸۹

    وبه علت صعب العبورشدن این وبلاگ برای ادامه گفتگو ازسایه عزیز درخواست می کنم که به وبلاگ "گفتگو" تشریف بیاورند.


    www.dinnawesht.mihakblog.com

    پاسخحذف

و الهکم اله واحد، لا اله الا هو الرحمان الرحیم