۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

اهمیت سنت و تقسیم بندی احادیث حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم)

سوال :
                                                                    بسم الله الرحمن الرحیم

از سخنان مخالف ایده های کاک احمد اینگونه برداشت می شود که مکتب قرآن به منابع معتبر حدیث بی توجهی کرده آن را منابعی مخدوش می انگارید که تا بازنگری مجدد قابل استناد و فتو ی نیستند در حالیکه در مسائل فقهی به اقوال امام شافعی استناد می جوئید آیا تصور می کنید از سخنان این امام گرامی نسبت به سخنان محمد مصطفی محافظت بیشتری شده و دست خیانتکاران به آن نرسیده است در حالیکه همان کسانی که الام و الرسالة را برای ما حفظ کرده اند اهتمام بیشتری به احادیث پیامبر داده اند مانند امام بخاری ،مسلم .احمد ،نسائی ،و ترمذی،ابن ماجه،مالک،وشافعی (ناصر السنة) و.... آیا واقعا از ته دل معتقد هستید که سخنان پیامبر مخدوش شده اند و ما از این منبع نورانی محروم شدهایم ؟ پس چگونه خداوند در هنگام نزاع به دو چیزی ارجاع داده که یکی از آندو قبل از رسیدن به ما از میان رفته است آنجا که فرمود یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآَخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا(59)


جواب :
 
                                                                  بسم الله الرحمن الرحیم

هیچ مسلمانی عملاً نمی‌تواند بر اساس قرآن زندگی كند؛ مگر اینكه در كنار «كتاب خدا» به سنت پیامبر عظیم الشأن اسلام معتقد و مستلزم و پایبند باشد.
«شبه كفایت قرآن» زمزمه‌ی انسانهایی است كه به حق، شأن و مقام رسالت و نقش شخص رسول را درست درك ننموده و اصل واجب الاتباع بودن او را و نیز روح «پیام» «لقد كان لكم فی رسول الله اسوة حسنة» را با جان و دل نشنیده‌اند.
روشن‌ترین دلیل این حقیقت، این است كه: خداوند حكیم، قرآن را بر شخص حضرت رسول ـ‌ص‌ـ فرو فرستاده تا او را قیل از هر كس، به واسطه‌ی این كتاب ـ‌كه سراسر نور و هدایت و رحمت است‌ـ در تمام جنبه‌های مختلف زندگی، هادی و راهنما باشد. سپس او مردم را با تبلیغ و تبیین این كتاب از تاریكیهای فكری و اخلاقی و عملی و اجتماعی و ...، به افقهای نور و روشنایی، هدایت نماید.
بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ (٤٤نحل)
الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ (١-ابراهیم)
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ (- مائده٦٧)
و مردم در اجرای همه دستورات الهی مأمور و ملزم به اطاعت از او بوده‌اند. و در نهایت بر اساس «تبیینات» و «سنت عملی» او جامعه‌ای با عنوان «امت واحد» تشكیل گردید كه با مجموعه اصول و اركان و بخشهای گوناگونش، و همراه با آنچه در عصر خلفای راشدین ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ تجلّی یافت (یعنی حكومت شورا و دولت خلافت) تنها الگو نمونه برای پیروان واقعی قرآن، در هر عصر و زمانی می‌باشد.
قرآن می‌فرماید:
وَمَنْ یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا (نساء – ١١٥)
وَالسَّابِقُونَ الأوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ( توبه -١٠٠)
كه «سبیل» مؤمنین و راه و روش سابقین اولین از مهاجرین و انصار، حكومت شوری و دولت خلافت است، و غیر سبیل مؤمنین بقیه‌ی حكومت و دولتهای خودكامه‌ی دیگر.
در روایتی نسبتاً طولانی از ابو داود و ترمذی نقل می‌كنند كه پیامبر فرموده:
«... و انه من یعش منكم فسیری اختلافاً كثیرا،‌ فعلیكم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین المهدبین، عضوا علیها بالنواجذ ...» (الحدیث رواه ابو داود و الترمذی). كه در این روایت در كنار «سنت رسول خدا ـ‌ص‌ـ» تنها راه و روش خلفای راشدین، به عنوان راه دین از زبان پیامبر ـ‌ص‌ـ معرفی شده است. برای بیشتر روشن شدن این موضوع،‌ به كتاب نهج البلاغه كتاب 6 ، مراجعه شود كه در آنجا،‌ حضرت علی به عنوان یكی از خلفای راشدین توضیح داده ‌كه حكومت اسلامی از دیدگاه ایشان چگونه حكومتی است و خلیفه و امام را چه كسی انتخاب می‌كند.
به هر حال به اصل موضوع برمی‌گردیم:
آیا از نظر عقلی و عملی امكان دارد، كه كسی بخواهد بر اساس قرآن زندگی كند و قرآن را منبع و مأخذ مسائل اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود قرار دهد، امّا از حضرت رسول ‌ـ‌ص‌ـ الگو نگیرد و به او تأسّی نكند؟ یعنی سنت را،‌ رها كند.
مگر كسی دیگر بوده كه به اندازه‌ی او ـ‌ص‌ـ صمیمانه و مخلصانه و همه جانبه، روح كلام خدا را درك كرده باشد، و یا درك كند؟
آیا هستند كسانی كه به اندازه‌ی او همه جانبه تابع و پیرو دستورات قرآن، باشند؟ آیا كسانی دیگر به غیر از پیروان واقعی خود او، ‌هستند كه توانسته باشند امتی را بر اساس قرآن تشكیل دهند و یك زندگی را بر اساس دین، پی‌ریزی كنند؟ جواب این سؤالها، برای هر خردمند منصفی، روشن و واضح است. بنابراین تمام گفتارها و كردارها اوامر و نواهی و تقریرات رسول مكرّم اسلام ـ‌ص‌ـ، برای هر مسلمانی به شرطی كه ثابت شود، از آنِ آن بزرگوار است، به نام دین خدا، و مانند دستور خدا، شناخته می‌شود. قرآن می‌فرماید:
مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا ( - نساء -٨٠ )
وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى (٣)إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَى (٤) نجم
لا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (٦٣)
رسول خدا ـ‌ص‌ـ در مدت 23 سال حیات پر خیر و بركتش، مأموریت داشت كه با تبیینات و توضیحات شفاهی و با عملكرد خود و موضع‌گیریهای تأییدی و انكاری نسبت به كردار و گفتار دیگران و با ... دین خدا را در جامعه تجلّی بخشد و قرآن را اجرا و پیاده نماید.
دین اسلام به معنی واقعی كلمه، و صورت عینی اكمال دین و اتمام نعمت و در نهایت: تحقق ماصدق خارجی آن،‌ آن مجموعه‌ی پرخیر و بركت است كه در زمان رسول خدا ـ‌ص‌ـ اتفاق افتاد كه متن متین آن، قرآن كریم، و شرح و بیان و بلاغ و پیاده كردن آن در «سنّت» پیامبر عظیم‌الشأن اسلام، تحقق یافته است.
كتاب بدون سنت، و اسلام بدون رسول، اسمی است بی‌مسمّی كه فلسفه‌ی وجودی رسالت الهی، در طول تاریخ بشریّت، آنرا بر نمی‌تابد و آنرا رد می‌كند.
امّا باید توجه داشت آنچه را كه به نام «سنّت» مطرح است، در یك تقسیم‌بندی كلّی، به سه قسم تقسیم می شود:
1ـ سنت عملی 2ـ سنت قولی 3ـ سنت تقریری سنّت عملی گرچه از نظر «كمیّت» به اندازه «سنت قولی» گسترده نیست؛ امّا از نظر كیفیّت متقن‌تر و از نظر معنی و مفهوم روشن‌تر وشعاع دایره‌ی استفاده از آن در بر گیرنده‌تر است؛ زیرا مجموعاً خاص و عام از آن بهره می‌گیرند.
و در حقیقت به عنوان معیاری غیرقابل انكار، برای تشخیص صحیح وسقیم، «سنت قولی» به‌كار می‌رود. زیرا سنت عملی، غالباً، متواتر و یقینی است. و مسلمانان اكثراً تكالیف عملی خود را مانند: نماز، روزه، حج و زكات و ...از این نوع سنت دریافت نمود.، و انجام می‌دهند. هرچند این موارد و موضوعات را نیز از زبان پیامبر ـ‌ص‌ـ و صحابه و تابعین شفاهاً هم، نقل كرده‌اند.
امّا آنچه به عنوان « سنت قولی» به پیامبر ـ‌ص‌ـ نسبت داده شده است، همه‌ی آن از یك نوع كیفیّت برخوردار نیست. و دارای درجاتی است كه علمای علوم الحدیث در گذشته از آن به تفصیل ، بحث كرده‌اند.
برای روشن شدن این موضوع باید گفت: كه مسلمانان در قرون گذشته، به نسبت آن، سه روش مشخص را در پیش گرفته كه هم اكنون هم ادامه دارد.
1ـ روش افراط 2ـ روش تفریط. كه این روشها هر دو مردود هستند 3ـ روش معتدل و متوسط. كه قرآن این روش را تأیید می‌كند.

« روش افراط:»

روشی است كه بی ضابطه و بدون قانون و قاعده هر چه كه از زبان پیامبر ـ‌ص‌ـ به عنوان احادیث و روایات ،در کتب روایات از زبان هر كسی نقل شده باشد معتبر دانسته و جاهلانه بدون اینكه آن را با اصول و قواعد «علوم الحدیث» و با شروط قبول روایت، محك بزند به پیامبر اسلام نسبت می‌دهد.
متأسفانه امروزه ـ بدتر از هر زمانی ـ این روش بی منطق ، در بین مسلمانان این منطقه‌ و دیگر مناطق رواج یافته، و در این باره به آن اصول و ضوابط، اصلاً توجّهی نمی‌شود، و در حقیقت در بین علوم فراموش شده، از همه بیشتر مورد بی‌توجهی و بی مهری قرار گرفته است.
دامنه آثارناگوار ، این روش تا آنجا رسیده، كه مطالب زیادی كه مسلماً هیچ ربط و نسبتی به پیامبر اسلام ـ‌ص‌ـ نداشته و اساساً فرمایش او نبوده، و البته جزء كار و برنامه او نمی‌تواند باشد، به عنوان «سنت» به او نسبت داده شده است. و حتی مطالبی به عنوان «سنت» مطرح گشته كه یقیناً كار دشمنان اسلام بوده، كه آگاهانه برای ضربه زدن به دین مبین اسلام، آنها را وارد كتابها نموده ومتاسفانه مسلمانان، ناآگاهانه به آنها در مسائل مختلف فقهی و غیر فقهی وحتی اعتقادی تمسك می‌جویند.
كاكه احمد مفتی‌زاده در نامه‌ی4 صفحه‌ی 2درباره این موضوع می‌فرماید: «ثانیاً: قرنها است كه متأسفانه، در اكثر مناطق، «اجازه روایت حدیث»، متروك شده، و هر كس با مختصری آشنایی حدیث روایت می‌كند؛ یا حتی به حدیث فتوی می‌دهد (كه این به معنی بالاترین درجه اجتهاد است یعنی: اجتهاد آزاد)
امّا اگر كسی، رأی مرا بخواهد، به كسی اجازه «روایت مطلق» را نمی‌دهم.
(روایت تنها نه فتوی، كه شأنی بالا دارد)، مگر پس از اطمینان به تقوی و به فهمش، و به تسلطش در علم به قرآن، و در شروط اعتماد به روایت (كه این شروط فراوان است). زیرا «روایت تنها» هم، گاهی مساوی است با همان فتوی به حدیث (= اجتهاد آزاد) در فقهیات؛ و گاهی مساوی است با: نسبت دادن سخنی مخالف دین در فقهیّات یا غیر آن، به رسول بزرگوار رحمت ـ‌ص‌ـ ! و راستی! آیا محب صادق آن حضرت، به چنین بی‌ادبی و چنین معصیت و چنین خیانتی، راضی خواهد بود؟ (امّا ممكن است: گاهی با روایت محدود یعنی: روایت تعدادی معین از احادیث، موافقت كنم)» پایان مطلب كاكه احمد.
بسی جای تأسف است كه: اگر كسی به این افراد جسور و جاهل، باروش علمی و صرفاً به خاطر دفاع از سنّت» .و حفظ و حراست از آن تذكری می‌دهد، و یا اعتراضی كند، بی‌درنگ تهمت باور نداشتن به سنت، و برچسب ارتداد و كفر، به پیشانیش زده می‌شود.
امّا دوست‌داران راستین رسول خدا ـ‌ص‌ـ و دلسوزان دین و بندگان خدا نباید از هیاهو بترسند و تردیدی به دل راه دهند و باید با قاطعیت خیانت و انحراف این افراد را برای حق دوستان و محبان صادق رسول محبوب ـ‌ص‌ـ برملا سازند.
«روش تفریط: »در برابر روش افراط، روش تفریط وجود دارد. سردمداران این روش «سنّت» را به طور كلی نادیده می‌گیرند و آن را از اعتبار ساقط می‌كنند. و جمله «كفایت قرآن» را، بر خلاف مراد و مقصود اصلی آن،‌ تعبیر و تفسیر می‌كنند. و برای تبیین و توضیح قرآن و تفسیر تشریح موازین كلی خود را از سنت بی نیاز می دانند، و بر این باورند كه جهان اسلام بدون تمسك به سنت و تنها به وسیله‌ی قرآن، می‌تواند امور و شؤون خود را بر اساس دین خدا، اداره كند. این هم انحرافی است از نوعی دیگر، برخوردی است با حقیقتی امّا جفاكارانه،‌ و حركت كردنی است بی‌راهنما و بی‌نقشه كه راه به جایی نخواهد برد.
«روش معتدل و متوسط:»متوسط این دو روش، روشی است درست و منطقی، كه نه مانند روش اول بی‌حد و مرز و بی‌اصول و ضوابط، هرچه را كه روایت كرده باشند، به عنوان سنت مسلم رسول خدا ـ‌ص‌ـ می پذیرد و نه مانند روش دوم تمام سنت را از ارزش و اعتبار ساقط می‌داند. بلكه با توجه به ضوابط و شروطی كه دانشمندان جدید و قدیم، برای تشخیص صحیح و سقیم روایات، محك و معیار قرار داده‌اند ـ‌كه مهمترین آنها تطبیق سنت است با قرآن‌ ـ موضوع سنت را مورد بحث و، ‌بررسیقرار می دهند و در نهایت از آ‌ن بهره درست می‌گیرد.
باتوجه به اینكه این شرط مهم،‌ یعنی تطبیق سنت با قرآن در بین بقه شروط، ‌به درستی درك نشده است آنرا مقداری توضیح می‌دهیم:
آیا ذر نظر نگرفتن این شرط، به این معنی است كه عین آن مطلب که در روایات آمده ،در قرآن هم آمده باشد؟ طبعا مراد و مقصود این نیست، زیرا وقتی عین آن مطلب روایت در قرآن هم آمده باشد دیگر نیازی به سنت نیست و لازم نیست برای اثبات آن به سنت مراجعه كنیم. اگر چنین موردی پیش آمد،‌ یعنی عین مطلبی، هم در قرآن و هم در سنت ، بیان شده بود،‌ آمدنش در سنت فقط برای تأكید و تقریر است و این را بیان تقریری می‌گویند؛ مانند روایاتی كه اصل وجود نماز و روزه و زكات و حج را بیان می‌كند مثل روایت «بنی الاسلام علی خمس الحدیث» كه این روایت آیاتی را تأكید و تقریر می‌كند كه درباره‌ی وجوب نماز و روزه و زكات و حج در قرآن آمده است. بلی منظور این نیست که عین مطلب آن روایت در قرآن هم آمده باشد بلكه منظور از تطبیق سنت با قرآن، این است كه: بدانیم اصل آن موضوع كه در آن روایت آمده،‌ در قرآن هم موجود است یعنی: كلیّت و اجمال آن به عنوان موضوعی دینی، قرآن بدان تصریح فرموده است و قرآن آن را قبول دارد ؟!
اگر اینطور بود می‌گوییم: اصل موضوع مورد بحث روایت، دینی است و در آن صورت بقیه‌ی معیارها و مقیاسهای دیگر را به نسبت آن اعمال می‌كنیم تا به صحت استناد و یا عدم صحت آن،‌ به رسول خدا ـ‌ص‌ـ مطمئن شویم. زیرا هر موضوعی كه درست بود، بالضرورة، لازم نیست آنرا رسول خدا ـ‌ص‌ـ فرموده باشد.
مانند روایاتی كه كیفیت و كمیت نماز و روزه و زكات و حج را به تفصیل بیان می‌كند و این را «بیان تفصیلی» می‌گویند. یعنی تفصیل دادن،‌ مجمل قرآن، بواسطه ی سنت.
با توجه به روشن بودن مطلب نیاز به آوردن مثال نیست.
و یا برای این است كه بدانیم موضوع آن روایت با موازین و قواعد كلی دین )موازین و اصول اسلامی) كه از قواعد كلی قرآن و سنت،‌ به دست می‌آید، ‌سازگار است؟
اگر اینطور بود باز می‌گوئیم: اصل موضوع دینی است، و باز با موازین و شروط قبول روایات آن روایت را، مورد بررسی قرار می‌دهیم،‌ تا صحت نسبت آن به رسول خدا ـ‌ص‌ـ ثابت شود مانند: «نظام اخاء». در سیره نقل است که پیامبر رحمت ـ‌ص‌ـ قانون اخاء را، به عنوان یک قانون اقتصادی در جامعه‌ی مدینة الرسول ـ‌ص‌ـ ابلاغ و اجرا نمودند، تا مسلمانان آن جامعه را، تدریجاً مانند مساوات معنوی، به قله مساوات مادی نیز، ارتقا دهند تا از نظر زندگی فاصله‌ی فقیر و غنی را كم كنند و جامعه را به قله رفیع قسط ، صعود و تعالی بخشد. برای اجرای این امر هر فقیری را ـ‌كه بیشتر مهاجرین مال و جانبازی بودند كه همه‌ی تعلقات مادی خود را در مكه به خاطر خدا و رسول خدا رها كرده بودند ‌ـ با ثروتمندی برادر و شریك می‌كردند.
و در اصطلاح كردی می‌گوییم: «هه‌ر فه‌قیِریكی ئه‌كرده برا به‌ش ده‌وله‌مه‌نی» می‌خواهیم این موضوع را با قرآن تطبیق كنیم، تا معلوم گردد با قرآن سازگار است یا خیر؟ وقتی به قرآن مراجعه می‌كنیم متوجه می‌شویم كه این موضوع بدین صورت در قرآن نیامده است و حتی با ظاهر قرآن هم در تعارض است. زیرا قرآن مالكیت مشروع هر كس را به رسمیت است و انسان مالك مایملك خود می‌داند پس چگونه می‌توان كسی را با او در مالش شریك گردانید؟
امّا مجتهد قرآن شناس و اسلام شناس وقتی كه مسئله‌ی اقتصاد اسلامی را از نظر قرآنی همه جانبه بررسی می‌كند و مآل و غایت آنرا در نظر می‌گیرد به خوبی متوجه می‌شود كه اخاء اقتصادی نه تنها با آن در تعارض نیست بلكه دقیقاً یكی از صورتهای آن به حساب می‌آید .بعد تز این توضیحات باید گفت اگر روایتی با نص صریح قرآن و مفهوم كلی و اجمالی آن، و موازین و اصول اسلامی برگرفته از قرآن و سنت مسلم، حقیقتاً در تعارض بود، آن روایت قطعاً، قطعی الوضع است و از دور بررسیهای بعدی یعنی تحقیق درباره «لفظ» (درجه فصاحت و بلاغت و سبك) و ارزیابی «سند» خارج است. مانند: «صلوا خلف كل برٍّ و فاجر»
اگر «بَرّ» و «فاجر» كه جمع آنها «ابرار» و «فجّار» می باشد، اصطلاحاتی دینی و قرآنی‌اند، و رسول نور و رحمت ـ‌ص‌ـ مبیّن قرآن است و مفاهیم قرآنی را با فرهنگ قرآن، ‌برای مردم روشن می‌كند، به هیچ وجه متصور و قابل قبول نیست كه رسول مبین قرآن در رابطه با هیچ یک از قضایای اسلامی و تكالیف دینی، از جمله امامت نماز برخلاف نص صریح قرآن در بین دو گروه از متصفان به صفات اضداد و با سرنوشتی متضاد، تساوی در حكم قائل باشد و مثلاً بفرماید: به هر بَرّ و فاجری در مهمترین عبادت اقتدا كنید و پشت سر آنها نماز بخوانید؛ در مقابل، خدا فرموده باشد: «ابرار» در ناز و نعمت بهشت‌اند و فجار در عذاب جهنم.
«ان الابرار لفی نعیم و ان الفجارلفی جحیم 14 و « الانفطار یا ام نجعل المتقین كالفجّار »
در اینجا هم به ذكر این چند مورد اكتفا می‌كنیم و درباره لزوم شرط تطبیق سنّت با قرآن و چند شرط دیگر به اقوال چند تن ازدانشمندان استناد می‌كنیم:
خطیب بغدادی در كتاب «الكفایة فی علم الروایة» (صفحه 18ـ20) در عنوان: »ذكر بعض الدلائل علی صحة العمل بخبر الواحد و وجوبه» می‌گوید: خبر واحد در این چهار مورد قابل قبول نیست:
1ـ منافات داشته باشد با آنچه عقل سلیم بدان حكم می‌كند.
2ـ منافات داشته باشد با آنچه قرآن بدان حكم می‌كند.
3ـ منافات داشته باشد با سنت معلوم و شناخته شده از رسول خدا ـ‌ص‌ـ .
4ـ منافات داشته باشد با هر دلیلی كه قطعی و یقینی است.
و امام ابو حنیفه برای قبول روایات احاد، نه شرط را لازم می‌داند. و اینک بعضی از آن شروط:
1ـ با اصول و موازین كلی دین، ‌تعارض نداشته باشد.
2ـ با كلیات قرآن و ظاهر آن تعارض نداشته باشد (منطبق با قرآن باشد(.
3ـ با سنت مشهور چه قولی و چه عملی تعارض نداشته باشد.
4ـ با عملكرد صحابه و تابعین كل مناطق، نه یك منطقه خاص تعارض نداشته باشد.
5ـ راوی بر خلاف روایت خود عمل نكند.
و سیوطی در كتاب «التدریب» نقل می‌كند كه عبدالرحمن بن جوزی گفته ما احْسنَ قول القائل: اذا رأیت الحدیث یباین المعقول او یخالف المنقول او یناقض الاصول، فاعلم انه موضوع.
كه منظور از منقول، قرآن كریم و سنت مسلم رسول خدا می‌باشد.
بعد از این توضیحات می‌گوئیم كه «سنت قولی» دو نوع است:
1ـ متواتر 2ـ احاد
و متواتر خود نیز دو قسم است:
1ـ متواتر لفظی 2ـ متواتر معنوی
متواتر لفظی به روایتی گفته می‌شود كه هم لفظ و هم معنی را جمعی در اوّل و وسط و آخر سند (یعنی دوران صحابه و تابعین و تابع تابعین) از پیامبر اسلام ـ‌ص‌ـ نقل كرده باشند كه عقلاً و عادتاً توافق آنها بر دروغ محال باشد. این نوع متواتر بسیار كمیاب است و به قول «ابن صلاح شهر زوری» (رحمة الله علیه) «عزیزٌ جداً» «لا یكاد یوجد» و خوشبختانه یكی از احادیث متواتر لفظی حدیثی است كه دقیقاً درباره‌ی موضوع مورد بحث یعنی نسبت دادن چیزی به پیامبر بزرگوار اسلام ـ‌ص‌ـ صحبت می‌كند. پیامبر اسلام ـ‌ص‌ـ ( در حالیكه شدیدترین هشدار را متوجه كسانی می‌كند كه سخن یا روایتی را كه او نفرموده به او نسبت می‌دهند)، می‌فرماید:
«من كذب علی متعمداً فلْیتبوا مقعده من النار» هر كس چیزی را به دروغ و از روی عمد، به من نسبت دهد كه من آنرا نگفته باشم، البته جایگاه خود را در دوزخ آماده ببیند.
و امّا متواتر معنوی كه عبارت است از اینكه: جمع سابق الذكر،‌ یك معنی را با عبارات مختلف از پیامبر ـ‌ص‌ـ نقل كرده باشند، عزیز و كمیاب نیست و نسبتاً زیاد است. متواتر نسبتش به پیامبر،‌ یقینی است و هر چه به صورت تواتر نقل شده باشد با اطمینان می‌توان گفت كه این سخن را پیامبر اسلام ـ‌ص‌ـ فرموده است.
و امّا «روایات احاد:»
«روایات احاد» به روایاتی گفته می‌شود كه كسی یا كسانی كه به حد تواتر نرسیده باشند، آنرا از پیامبر بزرگوار اسلام ـ‌ص‌ـ نقل كرده باشند كه خود تقسیمات مختلفی دارد مثلاً: مشهور، عزیز، غریب، كه اینها زیر مجموعه «صحیح» هستند و یا صحیح، حسن، ضعیف و تقسیمات فراوان دیگر. در هر صورت روایات احاد،‌ نسبتشان به پیامبر، یقینی نیست و موجب یقین نیستند.
امّا امروزه جوامع اسلامی با مجموعه‌ای از كتب روایات به عنوان صحاح، جوامع، مسانید، معاجم، مستدركات، مستخرجات و اجزاء روبرو است كه تدوین و تألیف اكثر آنها به ابتدای قرن سوم هجری برمی‌گردد. به عنوان مثال: امام بخاری ـ رحمه الله‌ ـ كه مقبول‌ترین آنها است،‌متولد 194 هجری می‌باشد.
بنابراین تدوین احادیث، به این شكل و صورتی كه الآن در اختیار ماست، دویست سال بعد از هجرت پیامبر بزرگوار اسلام،‌ جمع‌آوری و تدوین شده است. این میراث گرانبها، حاصل زحمات پی‌گیر و شبانه‌روزی بزرگوارانی بوده كه برای جمع‌آوری آن تمام سختیها و مشقتها را بر خود هموار نموده و جان و جوانی خود را در این راه در طَبَق اخلاص گذاشته و زندگی و عمر پربركت خود را در پای آن، تقدیم نموده‌اند.
لازم به ذكر است كه تمام علما و دانشمندان اتفاق نظر دارند كه تمام قرآن، قطعی‌الثبوت و از طریق یقین‌بخش تواتر و طریقهای قطعی دیگر به ما رسیده است. و نیز اتفاق نظر دارند كه به جز احادیث متواتر با اقسام مختلف، بقیه روایات موجود در این مجموعه، قطعی‌الثبوت نیستند، یعنی نسبت آنها به پیامبر قطعی و یقینی نیست، بلكه ظنی‌الثبوت هستند. بنابراین،‌ وظیفه‌ی علما و دانشمندان معاصر است كه مانند اعصار گذشته، با تأسّی به سلف صالح خود در «تلقی» و «تحمل» این روایات فراوان و «اداء» و تبلیغ آنها، به معیارهای «علم‌الحدیث» چه علم‌الحدیث روایی، و چه علم‌الحدیث درایی،‌ مراجعه نموده، و با در نظر گرفتن آن معیارها كه در گذشته و یا زمان حال،‌ از طرف دانشمندان معاصر، مرقوم و مورد قبول قرار گرفته، به ارزیابی «سند» و «متن» روایات بپردازند.
كاكه احمد مفتی زاده ـ رحمه الله ـ در این باره، می‌فرماید:
«یادآوری كنم كه: گاهی درباره‌ی بعضی از شروط قبول هر «روایت» از هر گذشته‌ی دور یا نزدیك، پیش از ارزیابی «لفظ» یا «سند»، بحثهای شفاهی داشته‌ام. به این جهت، اكنون به بیان اجمالی و عنوان‌وار آن شروط،‌ اكتفا می‌كنم: یك‌ـ معرفت مقدور به افكار و اخلاق و همه‌ی احوال روش منسوب الیه (حضرت رسول ـ‌ص‌ـ یا غیر ایشان(.
دوـ آشنایی مقدور نسبت به شرایط و احوال محل مربوط به روایت.
سه‌ـ «علم به قرآن» در حد مقدور هر زمان.
چهار‌ـ علم به موازین و اصول اسلامی در موضوعات مورد عنایت دین، خصوصاً اسلام و به خصوص در زمینه‌ی مسائل روایت. دو شرط اخیر، خاص روایات اسلامی است.
اگر روایتی با این چهار شرط، نمره قبولی گرفت، آنگاه، نوبت تحقیق درباره‌ی «لفظ» می‌رسد (: ارزیابی درجه‌ی فصاحت و بلاغت و سبك) و بعد از این همه است كه باید به ارزیابی «سند» پرداخت. اگر روایتی در مرحله‌ی اول یا دوم، مردود شد، دیگر پرداختن به مرحله‌ی بعد، لازم نیست، ممكن است: روایتی در آزمایش با چهار شرط اول، قبول شود؛ ولی در مرحله‌ی دوم، مردود. چنین روایتی تنها از جهت «روایی» است كه بی‌اعتبار می‌باشد. (نامه‌ی 6 صفحه‌ی 4(.
پس مكتب قرآن، با توجه به این واقعیتهای انكار ناپذیر،‌و با توجه به این اصول و موازین، و تأسّی به سَلف صالح است كه در نسبت دادن هر روایتی به پیامبر بزرگوار اسلام شرط احتیاط را از دست نداده و بر احراز صلاحیت علمی و تقوایی افراد، و بررسی متن سند بر اساس آن موازین، اصرار می‌ورزد وگرنه اگر ثابت شود كه فلان روایت فرموده‌ی رسول بزرگوار اسلام است، با جان و دل آنرا می‌پذیرد و به امید خدا در حد توان بدان عمل می‌كند. و نیز بر همین اساس است كه نمی‌تواند یك منبع مشخص را دربست به عنوان احادیث مسلم رسول بزرگوار اسلام ـ‌ص‌ـ معرفی نماید. و امّا چگونه مكتب قرآن، در مسائل فقهی، به اقوال امام شافعی استناد می‌كند، در حالیكه همان كسانیكه «الامّ» و «الرساله» را حفظ نموده‌اند،‌ اهتمام بیشتری به احادیث پیامبر داشته‌اند؟ باید عرض كنیم كه: انتساب «الام» و «الرساله» به امام شافعی ـ‌ح‌ـ از طریق تواتر و قطع، به اثبات رسیده است، نه از طریق دیگر، و این تنها خاص «الامّ» و «الرساله» هم نیست بلكه میلیونها كتاب هستند كه نسبتشان به مؤلفانشان، قطعی و یقینی است. مثلاً: صحیح بخاری به صورت تواتر ثابت شده است كه تألیف امام بخاری است. همچنین صحیح مسلم، حاصل زحمات امام مسلم است و میلیونها كتاب دیگر و امّا اینكه در بین روایات، روایاتی مخدوش وجود دارد یا خیر؟ همچنانكه توضیح داده شد، در آن شكی نیست. حتی روایات مجهول و موضوع وارد بعضی از كتابها، شده‌اند و كتابهایی درباره‌ی «احادیث موضوعه» تألیف شده است تا جامعه‌ی اسلامی از آنها پرهیز كند مانند كتاب الموضوعات تألیف «ابی الفرح عبدالرحمان بن جوزی» و كتابهای دیگر.
امّا راجع به این موضوع، كه اگر روایات مخدوش هستند، چگونه به «سنت» رجوع كنیم؟ توضیح داده شد كه «سنت» تقسیمات مختلفی دارد سنت متواتر چه لفظی و چه معنوی و سنت عملی پیامبر كه اكثر آن نیز متواتر است، با اعتماد و اطمینان می‌توان بدان رجوع نمود و آنچه نیز به عنوان سنت قولی در صحاح و مسانید و جوامع و و مستدركات و ... آمده، نه كاكه احمد مفتی زاده و نه هیچ فردی از افراد مكتب قرآن اعلام نكرده كه همه‌ی آنها، مخدوش هستند. كاكه فاروق فرساد در جزوه‌ای كه كاكه احمد آنرا تصحیح فرموده است، در این زمینه می‌فرماید: همچنانكه تصحیح حدیث كار هر كسی نیست، تضعیف آن و «موضوع» شمردنش نیز كار هر كسی نیست بلكه مكتب قرآن با تأسّی به سلف صالح اعلام كرده، كه عالم، متقی، قرآن شناس و به عبارتی دیگر متخصص و متعهد، با در نظر گرفتن اصول و موازین شناخته شده‌ی جدید و قدیم،‌به روایات، استناد كند و فتوی دهد.
«رحم الله امرءً عرف قدره و لم یتعدّ طوره»


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

و الهکم اله واحد، لا اله الا هو الرحمان الرحیم