۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه

اهمیت سنت بعد از قرآن، و مذهب سازی در اسلام شرک

اهمیت سنت بعد از قرآن،و مذهب سازی در اسلام شرک

نوار 9B درس دین و انسان،علامه کاکه احمد مفتی زاده

... بنابراین‌،حدصحیح‌ و منطقی‌ و معقول‌ در مورد سنت‌ اینستكه‌:سنت‌به‌ عنوان‌مبین‌ در ضروریات‌ است‌. و بدون‌ آن‌ امكان‌ ندارد چیزهایی‌ كه‌ جنبه‌ تبیین‌ آن‌ به‌ سنت‌سپرده‌ باشد، با اجتهاد و درك‌ خودمان‌ حق‌ و حقیقت‌ را بیابیم‌. بلكه‌ حتما در آن‌چیزهایی‌ كه‌ تبیین‌ آنها به‌ سنت‌  سپرده‌ شده‌ است‌، ما احتیاج‌ به‌ سنت‌  داریم‌. اماسنت‌  اهمیت‌ دارد. نقش‌ پیغمبر اهمیت‌ دارد.

بنابراین‌ بخاط‌ر اهمیتی‌ كه‌دارد، نمی‌شود هر چیزی‌ كه‌ به‌ نام‌ سنت‌  به‌ ما رسیده‌ است‌، قبول‌ كنیم‌ و بپذیریم‌.این‌ خود بی‌ اهمیت‌ كردن‌ سنت‌  است‌، كه‌ هر روایتی‌، تنها اینكه‌ مثلا فلان‌ كتاب نقل کرده و لو اینکه نویسنده وگردآوردندش فوق العاده مسلمان و متعهد بوده باشد‌، به‌استناد آن‌ ما قبول‌ كنیم‌ و آنرا بپذیریم‌. این‌ دقیق‌ اهمیت‌ سنت‌  را پایین‌می‌آورد.

زمانی‌ اهمیت سنت‌ محفوظ‌ است‌،با آن‌ نقشی‌ كه‌ دارد، وآنهم اینکه‌ مبین‌ قرآن‌ است‌،درست‌ مانند قرآن‌ برای ما اهمیت‌ دارد، برای‌ ما واجب‌ الاط‌اعه‌ هست‌. باید آنقدر  بدان ‌اهمیت‌ دهیم‌، كه‌ چیزهایی‌ دیگر را به‌ جای‌ سنت‌  قبول‌ نكنیم‌. اگر چیزی‌ تحریف‌ ودست‌ كاری‌ شد، و به‌ نام‌ سنت‌  به‌ ما تحویل‌ داده‌ شد، ما آنرا قبول‌ نكنیم‌ ونپذیریم‌.

پس‌ مجموعا برای ما محرز ومشخص میشود كه‌: سنت‌  درست‌ مانند كتاب‌، واجب‌الاطاعه‌ است‌، بدون‌ كمترین‌تردید.اما جنبه‌ وضع‌ حكم‌ را ندارد. این یه طرف قضیه.یعنی سنت حکم تعیین نمیکند بلكه‌ حكم‌ درقرآن‌ است‌، سنت آنرا تبیین‌ می‌كند.

دوم‌، با تحقیق‌ فوق‌العاده‌، چیزهایی‌ كه‌ احتمالا از سوی‌ حضرت‌ پیغمبر – صلی الله علیه و سلم- مطرح نگردیده، ما آنرا قبول‌ نكنیم‌. با قید این دو قضیه موضع‌ درست‌ سنت‌  برای‌ ما روشن‌ می‌شود.این‌ است‌ موضع‌ سنت‌  در اسلام‌. و این‌  است‌ وظ‌یفه‌ ما نسبت‌ به‌ سنت‌،بعد از كتاب‌،به‌ عنوان‌ مبین‌ كتاب‌.

سنت مبین‌ كتاب‌ است‌، پس یکی ازوسائل تحقیق‌ كه‌  برای‌ ما مشخص كند،آنكه‌ به‌ نام‌ سنت‌  به‌ ما رسیده‌ است‌ دروغ‌ است‌چیست‌؟ این‌ است كه‌ سنت معارض‌ با كتاب ‌باشد.

مبین‌ چیست‌؟ این‌ استكه‌ صورت‌ تعیین‌ می‌كند. مثلا: قرآن‌ میفرماید: اقامه‌ نماز كنید.تعیین نمی کند به کدام سمت؟ تا زمانی‌ كه‌ هنوز رو كردن‌ به‌ كعبه‌، بعد از مسجدالاقصی‌  واجب‌نشده‌ بود. نمی‌گوید به‌  سوی‌ كجا. یا كتاب‌ زمانی که دستور اقامه‌ نماز می‌دهد، نمی‌فرمایددقیقا روزی‌ پنج‌ فرض‌ و فرضها چگونه‌ باشد. چند ركعت‌ باشد، ركعتها چگونه‌ باشد.

تشریحی دراین زمینه درکتاب نیست. و معلوم‌ است‌ كه‌ برای‌ اقامه‌ آنها‌ لازم‌ است‌.

آنچه‌ كه‌ پیغمبر – صلی الله علیه وسلم‌ -در این‌مورد می‌فرماید، این‌ مبین‌ است. ولی‌ اگر مسئله ای درروایت‌ باشد كه‌ با كتاب‌ مخالفت داشته ‌باشد،چی؟ مبین میتواند مخالف باشد؟ نه‌! مبین‌ یعنی‌: چیزی‌ كه‌ در اصل‌ ‌مورد نظ‌ر است‌، ولی تشریح نشده است، تشریح آن به کسی دیگری سپرده‌ شده‌ كه‌ آنرا بگوید. کسی که تشریح مینماید،مبین است برای آن اصل. مگر ممکن است آنچه گفته میشود مخالفت داشته باشدبا چیزی که قرار است بیان گردد،یعنی: ممکن است مبین‌ با مبیَن‌ مخالفت داشته‌باشد؟ طبعا نه‌. پس‌ اگر چیزی‌ درسنت‌ وجود داشت،و با قرآن مخالفت‌ داشت، مانندحتی‌ (صرفنظر از مسائل‌ فرعی‌ و بی‌ اهمیت)، در مسائل‌ عقیدتی‌، بسیاری‌ از روایتها موجوداست كه‌ درست‌ با توحید معارض‌ و مخالفت دارد. توحید ذات‌ و صفات‌.

دقیق تبدیل به شرک میگردد. با دهها نصوص‌ آیات قرآن مخالفت دارد. مانند قدرتهای‌ فوق‌العاده‌ای‌كه‌ برای‌ پیغمبران‌ و برای‌ اولیا قائل‌ هستند. مانند علم‌ غیب‌ كه‌ برای‌ پیغمبران‌ واولیا قائلند. و بسیاری‌ از اینگونه‌ مسائل‌. در روایتها فراوان‌ داریم‌. آیامی‌شود ما اینها را  مبین‌ بدانیم‌؟ و آیا می‌شود ما اینها را به‌ نام‌ سنت‌برایشان‌ احترام‌ قائل‌ شویم‌ و آنها را بپذیریم‌؟ نه‌، چرا؟ چون‌ گفتیم‌: ارزش‌ سنت‌در حد مبین‌ است‌. نه‌ در حد واضع‌ حكم‌. از این‌ گذشته‌، آنهم‌ به‌ این‌ گونه‌،معارض‌ با نصوص‌ مسلم‌ و مكرر... و مسائل‌ فوق‌العاده‌ اساسی‌ و بنیادی‌ قرآن‌.این‌ خود پیغمبر – صلی الله علیه وسلم‌ -  است‌ كه‌ می‌فرماید:  هر وقت‌ روایتی‌ به‌ شما رسید،آنرا با كتاب‌ بسنجید. اگر دانستید با كتاب‌ مخالف‌ است‌، تعبیر عربی آن میفرماید. به‌ عرض‌ دیوار بکوبید.یعنی با منتهای‌ توهین‌ آنرا دور اندازید. این خیلی واضح است. چگونه‌ می‌شود مبیِن‌ با مبَین معارض‌ باشد؟ ارزش‌ مبیِن‌، ارزش‌ ثانویه‌ است‌. به‌ تبعیت ‌مط‌لب‌ مبیَن‌ است‌ كه‌ ارزش‌ پیدا میکند. یعنی‌: سنت‌  پیغمبر – صلی الله علیه و سلم - به‌ اعتبار اینكه‌ بیان ‌احكام‌ قرآن‌  را می‌كند، ارزش‌ دارد. حكم در كتاب‌ وجود دارد بعد سنت آن را تشریح میکند، آنگاه‌ ارزش‌ پیدا میکند وبیان میگردد.

پس اگر مطلبی در قرآن وجود نداشت، اساسا با موازین‌ منطبق‌ نبود، و حتی‌ مخالف‌ بودچطور؟ هیچ‌، این‌ دیگر مبین‌ نیست‌،سنت‌ نیست‌. معلوم‌ است‌ دروغ‌ است‌، دروغیست‌ كه‌ ساخته‌ شده‌ است‌. این‌ نكته‌ایست‌ كه‌ در اینجا به‌ ط‌ور خلاصه‌ آنرا بیان میکنم.

اما بحثی‌ است‌ كه‌ به‌ خاط‌ر احتیاج‌ مسلمانان‌ به‌ این‌ مط‌لب‌، به افراط و تفریطی كه‌بخاط‌ر ارزیابی‌ سنت‌  و اعتنا به‌ سنت‌  شده‌ است‌، واقعا مسلمانان‌ را سرگردان‌كرده‌ است‌. در زمان‌ خود در یكی‌ از جزوه‌ها- به‌ اذن‌ خدا- باید مفصل‌ از آن‌ بحث‌كنیم‌. اما اكنون‌ بخاط‌ر اینكه‌ ذهنتان‌ در این‌ مورد خاص‌  آشفته‌ نشود، این‌ مقدار را لازم‌ بود كه‌ بگویم‌.

یعنی‌ خود پیغمبر – صلی الله علیه و سلم‌ -نیز مكلف‌ است‌ كه‌ فقط‌ از فرمان‌ و حكم‌ خدا پیروی‌ كند، ونه‌ هیچی‌ دیگر. و قبول‌ احكام‌ غیر خدا بارها در عباراتی‌ از این‌ قبیل‌ كوبنده‌ وبرانگیزاننده‌ شعور و آگاهی‌ آمده‌ كه‌:

أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَن بِهِ اللَّهُ ... شوری‌ / 21

این‌ عبارتی‌ است‌ فوق‌العاده‌ كوبنده‌،كه‌ اگر انسان‌ پیرو قانون‌ و حكم‌ وبرنامه‌كسی‌ دیگری باشد غیر از برنامه خدا- یعنی طبق این شرط عمل نکند که استنادشان طبق دستور و موازین قرآن باشد- اشاره می کند،كسانی‌ كه‌ از آنها اط‌اعت‌ می‌شود، اینها شریك‌ خداشده‌اند.آیا اینها شركائی‌ دارند؟

یعنی‌: كسانی‌كه‌ واقعا شریك‌ خدا باشند، كه‌ شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَن بِهِ اللَّهُ. در دین‌«دین‌ یعنی‌: برنامه‌ زندگی‌،قانون‌ و برنامه‌ای‌ كه‌ انسان‌ از آن‌ تبعیت‌ میکندو از آن‌ پیروی‌ میكند»، برایشان قانون گذاری کرده اند درامور دین، در امور گذرانندن زندگی،چیزی که خدا به آن اجاره نداده است، اگرهدف این باشد بدون مطابقت با قرآن،و بدون مطابقت با دین الهی،آنچه از طرف خدا نازل گردیده،مطلبی از کسی قبول گردد(بعنوان دین)،آن شخص شریک خدا گردیده از نظر کسی که ازآن تبعیت میکند، أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء یعنی‌: یا اینكه‌ واقعیت‌ این‌ است‌ كه‌ آنها غیر از خدا كسی‌ را دارند كه‌ درامر تشریع‌، شریك‌ خدا است‌، كه‌ برای‌ آنها مبانی‌ و موازینی‌ وضع‌  كرده اند‌ ،كه‌خداوند به‌ وضع‌ آن‌ اجازه‌ نداده‌ است‌. این‌ فوق‌العاده‌ تكان‌ دهنده‌ است‌، و شعور وعواطف‌ انسان‌ مسلمان‌ را بیدار می‌كند، كه‌ متوجه شوید،اگر قرار است دستوری،قانونی،از کسی یا کسانی به عنوان قانون قبول گردد،که آن دستور و قانون استنادی به دستور و قانون خدا نداشته باشد،شخص قانون گذار را در امور تشریع و قانون گذاری شریک خدا قرار داده است.

یعنی‌: یا اینكه‌ آنان‌ شریكهایی‌ دارند، كسانی‌ كه‌ در كار تشریع‌ عملا انباز وشریك‌ خدا به‌ حساب‌ آیند. كه‌ بعضی‌ از احكام‌ دین‌ را برای‌ آنان‌ تشریع‌ كرده‌اند. كه‌خدا به‌ آن اجازه‌ نداده‌ است‌. در این‌ زمینه‌ سخنرانیهایی‌ داریم‌ با عنوان‌  توحیدیا  انقلاب‌ فرهنگی‌، كه‌ روی‌ نوار ضبط‌ شده‌اند. برای‌ روشن‌ شدن‌ مط‌لب‌ می‌توانید به‌آنها یا به‌ جزوه‌های‌ آینده‌ در این‌ مقوله‌ مراجعه‌ فرمائید.

اما در مورد ارزش‌ اجتهاد مجتهدان‌، و ضرورت‌ پیروی‌ مقلدان‌ از آنان‌،در حال‌ نبودن‌ شوری‌، قضاوت‌ عجولانه‌ نشود. كه‌ این‌ مطالب‌ بزودی‌ توضیح‌ داده‌ می‌شود.

چون‌ یكی‌ دیگر از مط‌البی‌ كه‌ در اینجا به‌ ذهن‌ می‌آید و خط‌ور می‌كند، احتمالا ازهمان‌ آغاز بحث شروع کردیم تا به اینجا اینكه:‌ مذهب‌ سازی‌ شرك‌  است‌، شرکی خطرناک،از دوجهت: یكی‌ خداوند متعال‌ نظ‌امی‌ را برقرار كرده‌ است‌، بعد از كتاب‌ و سنت‌ حق‌قانونگذاری‌ بدان‌ معنای‌ خاص‌ كه‌ می‌گوئیم‌، یعنی‌: اجتهاد و استخراج‌ احكام‌،عبارت‌ است ‌از نظ‌ام‌ شورا، بعد از کتاب و سنت تنها نظام شورا را تعیین کرده است،اجازه‌ هیچ‌ منبع دیگری‌را نداده‌ است‌.تنها چیزی‌ كه‌ مسلمانان‌ حق‌ دارند از آن‌ پیروی‌ كنند و برای‌مسلمانان‌ مانند كتاب‌ و سنت‌، حجت‌ است‌،  اجماع‌ می‌باشد. یعنی‌: رأی‌ مورد اتفاق‌ تمام‌ یا به‌ اكثریت‌ اعضای‌ شورای‌ مسلمانان‌، رأی‌ تمام‌ یا اكثریت‌  اولی‌الامر.

وقتی‌ مذاهب‌ درست‌ می‌شود، معلوم‌ است‌ رأی و نظر اكثریت‌ اولی‌ الامرنیست‌، رأی‌ شورا نیست‌، رأی‌ افراد است‌،- كم‌ یا زیاد.- این‌ یك‌  نافرمانی‌ است‌.اساس‌ خط‌رناك‌ نافرمانی‌  از اینجا شروع‌ می‌شود. خداوند به‌ ما دستور می‌دهد كه‌ بعداز كتاب‌ و سنت‌، فقط‌ از شورا تبعیت‌ كنیم‌. ما از شورا تبعیت‌ نمی‌كنیم‌. این‌ مطلب اول.

دوم‌، آنگونه‌ پیروی‌ كردن‌ از مذاهب‌ مختلف‌ را شرك‌ می‌داند. بخاط‌ر چی‌؟ چون‌ هر مذهبی،‌مجموعه‌ای‌ از مقداری‌ از آنچه‌ كه‌ خداوند فرموده‌ است‌ و مقداری‌ از غیر آن‌، بخش غیر فرموده خداوند اگر اجتهاد آن‌ فرد درست‌ باشد، باز همان‌ معصیت‌ اولی‌ در آن‌ وجوددارد. چون‌ از ط‌ریق‌ شورا  تایید نشده‌ است‌، اگر چه‌ درست‌ هم‌ باشد. اینكه‌ رأی‌مجتهدی‌ درست‌ باشد و مصیب باشد با موازین كتاب‌ و سنت‌،باز هم‌ برای‌ اینكه‌مسلمانان‌ آنرا به‌ نام‌ دین‌ قبول‌ كنند، كافی‌ نیست‌. بخاط‌ر چی‌؟ بخاط‌ر اینكه‌ آن‌ رأی‌زمانی‌ ارزش‌ پیدا می‌كند، كه‌ از ط‌ریق‌ شورا صلاحیت‌ آن‌ محرز شود، تأیید شده‌ باشد.

اگر از ط‌ریق‌ شورا صادر نشده‌ باشد، تأیید نشده‌ باشد، هر چند هم‌ درست‌ باشد، درنزد خدا به‌ نام‌ دین‌ قبول‌ نیست‌.معصیت دومش اینست که نادرست باشد،به کتاب خدا استناد نکرده باشد،به سنت استناد نکرده باشد.... مجموعه ای از احکام الهی و غیرالهی که مخالفت با احکام الهی داشته باشد،در اینجا به بزرگی این نوع شرک پی خواهیم برد.

در اینجا سؤالاتی به ذهن آدمی خطور میکند،پس با این مجموعه مطالب مشخص میشود که اجتهاد مجتهدین هم باطل است،انشاءالله در همین سلسله بحث به این قسمت هم اشاراتی خواهیم داشت و قضاوت عجولانه نفرمائید،ممکن است تصور شود پس پیروی از شافعی (ر.ض)که شافعی مذهبیم یا از حنفی...همه باطلند،راجع به اجتهاد مجتهدان در شرایط خاص خودشان،زمانی که شورا وجود ندارد، و راجع به این که در این زمان به وجود نبود شورا تکلیف مسلمانان چیست؟در آینده از این مطالب بحث خواهیم نمود....

علامه کاکه احمد مفتی زاده:نوار دین وانسان-شماره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

و الهکم اله واحد، لا اله الا هو الرحمان الرحیم